چرا امروز ميبايست، به بازانديشي پروژه سوسياليسم بينديشيم؟ ارنستو لاكلاو و شنتال موفه، در پاسخ به اين پرسش، تلاش دارند در تاريخ معاصر، نقشي فعال و آگاهانه و نه انفعالي و كوركورانه را در پيش گيرند هدف خود را انتزاعي روشن (به طور نسبي)، از كشمكشهايي كه در آن سهيم هستند چکیده کامل
چرا امروز ميبايست، به بازانديشي پروژه سوسياليسم بينديشيم؟ ارنستو لاكلاو و شنتال موفه، در پاسخ به اين پرسش، تلاش دارند در تاريخ معاصر، نقشي فعال و آگاهانه و نه انفعالي و كوركورانه را در پيش گيرند هدف خود را انتزاعي روشن (به طور نسبي)، از كشمكشهايي كه در آن سهيم هستند و فهم تغييراتي كه پيش چشمانشان رخ ميدهند، قرار داده و در واپسين تحليل، بدين نتيجه ميرسند كه لازم است با بهره بردن از روش واسازي دريدا، شالوده و ساخت ماركسيسم ارتدكسي را مورد چالش جدي قرار دهند.
لاكلاو و موفه از يك سو، به چالشي بنيان كن عليه رويكردهاي «تقليلگرا، جوهرگرا و جهان شمول» برخاستند و از سوي ديگر، به نقد آموزهاي مبتني بر برداشتي خاص از جامعه روي آوردند: آموزههايي كه جامعه را از دريچه عناصر مستقلي و داراي هويتي خاص مورد تحليل و تعريف قرار ميدهند (جوهرگرايي عناصر) و بدين ترتيب، افقي فراسوي ماركسيسم ارتدوكسي، فراساختگرايي و هرمنوتيك گشودند. با اين هدف، اين دو متفكر نقطه عزيمت تئوريك خويش را بر شماري از جريانهاي نظري و فلسفي نظير: واسازي دريدا، تبارشناسي و ديرينهشناسي فوكو، روانكاوي لاكان، پديدارشناسي هوسرل و هايدگر، پراگماتيسم رورتي، زبانشناسي و نشانهشناسي مدرن (سوسور، بارتز و ...)، رهيافت فراتحليلي ويتگنشتاين و هژموني گرامشي بنا نهادند.
پرونده مقاله
روانکاوی پسافرویدی، آنچنان که در آموزههای لاکان تبلور یافته، تأثیر بسزایی بر تئوری انتقادی معاصر، فمينیسم، نظريه فيلم، پساساختگرایی و مارکسیسم داشته است. این نحله از روانکاوی، در واقع، گسستی پسامدرن از آموزههای روانکاوانه زیگموند فروید است. اين نظريه، تا حدي نيز چکیده کامل
روانکاوی پسافرویدی، آنچنان که در آموزههای لاکان تبلور یافته، تأثیر بسزایی بر تئوری انتقادی معاصر، فمينیسم، نظريه فيلم، پساساختگرایی و مارکسیسم داشته است. این نحله از روانکاوی، در واقع، گسستی پسامدرن از آموزههای روانکاوانه زیگموند فروید است. اين نظريه، تا حدي نيز، مبتني بر كشفيات انسانشناسي ساختاري و زبانشناسي است. يكي از بنياديترين باورهاي لاكان، به عنوان بارزترين چهره اين مكتب، اين است كه ناخودآگاه، ساختاري نهان و ملفوف دارد كه بسيار شبيه ساختار زبان است. شناخت جهان، ديگران و خود به وسيله زبان تعيين ميشود. زبان پيششرط كسب آگاهي فرد از خودش به مثابه يك هستي متمايز است. لاكان، همچنين از منظر روانكاوي، الگويي سه ضلعي از جهان اجتماعي ـ رواني، شامل امر خيالي، امر نمادين و امر واقعي عرضه ميكند كه در ساحت انديشه سياسي جديد (پسامدرنيسم، پساساختگرايي، پساماركسيسم و فمينيسم) تأثير ژرف و گستردهاي به جا ميگذارد.
پرونده مقاله
برخی بر این باورند که با توجه به رشد روزافزون جهاني شدن، هویتهای خُرد قومی ناگزیر در فرهنگ واحد جهانی مستحیل خواهند شد. اما گروهی دیگر معتقدند که جهانی شدن نه تنها باعث از بین رفتن قومیتها نخواهد شد، بلکه با ابزاری که در اختیار آنها قرار میدهد، موجبات رشد خودآگاهی قو چکیده کامل
برخی بر این باورند که با توجه به رشد روزافزون جهاني شدن، هویتهای خُرد قومی ناگزیر در فرهنگ واحد جهانی مستحیل خواهند شد. اما گروهی دیگر معتقدند که جهانی شدن نه تنها باعث از بین رفتن قومیتها نخواهد شد، بلکه با ابزاری که در اختیار آنها قرار میدهد، موجبات رشد خودآگاهی قومی را فراهم كرده، منجر به تقویت جنبشهای قومی میشود؛ لذا برای بررسی تأثیر جهانی شدن بایستی مؤلفههای هویت قومی بررسی شود. در این مقاله فرهنگِ هویتهای قومی بررسی و این فرضیه طرح شده که جهانی شدن در کوتاه مدت، هویتهای قومی را برجسته میسازد و ممکن است به جنبشهای قومی نیز منجر شود، اما در نهایت به همانندسازی خرده فرهنگها در فرهنگ مسلط منجر خواهد شد؛ این فرآیند همانندسازی با فراز و فرود همراه خواهد بود. فرهنگهاي داراي ويژگيهاي ذيل در فرهنگ مسلط ادغام نميشوند: قدرت و حمایت دولتی، وجود میراث غنی مکتوب، پیوستگی با مذهب، عدم انحصار به یک کشور خاص، وجود پتانسیلهای جهانی. فرهنگ و زبانِ خاص هریک از اقوام ایرانی ـ به جز زبان فارسی ـ این مؤلفهها را ندارند یا در آن ضعیف هستند.
افول زبان و آداب و رسوم اقوام، لزوماً به معنای اضمحلال هویت قومی نیست و افراد آن قوم میتوانند تعاریف جدیدی از هویت قومی خویش بیان کنند.
پرونده مقاله
گفتمان «احياگري اسلامي» مبین نخستین و مؤثرترین كنش فكري در يك سده اخير است. توسل به سنتهاي دینی و طرح اسلام بهعنوان ایدئولوژی و به مثابه مدلی از سازماندهی اجتماعی، نقطه محوري تجمع و صفآرایی فكري- سياسي انديشهپردازان آنان ميباشد. آنها در تلاش بر ميآيند تا با ایفای چکیده کامل
گفتمان «احياگري اسلامي» مبین نخستین و مؤثرترین كنش فكري در يك سده اخير است. توسل به سنتهاي دینی و طرح اسلام بهعنوان ایدئولوژی و به مثابه مدلی از سازماندهی اجتماعی، نقطه محوري تجمع و صفآرایی فكري- سياسي انديشهپردازان آنان ميباشد. آنها در تلاش بر ميآيند تا با ایفای نقشي مؤثر، با طرفداری از عقلانیت، عدالت، حریت، مساوات، تحول تدریجی و اصلاح، شورا و حکومت پارلمانی، انطباق سياست با شریعت اسلامی،... گفتمان خویش را وضع و تثبيت نمايند.
گفتمان احياگري در عصر مشروطه واجد سه خصیصه اصلی بود كه ساختار اصلي مقاله حاضر را شكل ميدهد: بصیرت و آگاهی عميق ديني، «تحدید حدود سلطنت» از طریق «استقرار اساس قویم مشروطیت» با هدف حفظ اسلام، و رویارویی با غرب و محوریت دادن به ارزشهای اسلامی. نظر به این که فهم این سه خصیصه میتواند چارچوب کلی اندیشه احياگري اسلامی را مکشوف نماید در ادامه به بررسی آنها میپردازیم. در ادامه جهت تحلیل موردی اندیشههای حاملان گفتمان اصلاح، به بررسی يكي از محوری ترین واضعان این گفتمان، «آیتالله محمدحسین نائینی» میپردازیم.
نويسنده در بخش نتيجهگيري، تلاش برای تبيين معرفت شناختی پارادایم هویتی اسلام، تبيين گفتمان مترقي اسلام، جست و جوی خستگی ناپذیر برای یافتن نشانهها و دالهای معنایی گفتمان اسلام حقيقي از لابلای متون اسلامی، و قرار دادن اسلام در متن سنت تاریخی پیشتاز، مترقی و متمدن را از خصیصههای بارز گفتمان احياگري اسلامي معرفي ميكند.
پرونده مقاله
هدف اصلی مقاله حاضر بررسی «میزان و چگونگی بازنمایی ابعاد تاریخی و سیاسی هویت ملی در سریالهای درجه الف تاریخی تلویزیون در سه دهه بُعد از انقلاب اسلامی(1388ـ 1359)» است. در این مقاله 15 سریال تاریخیِ الف و پرمخاطب تولید و پخششده از شبکه یک و دو در سه دهه بعد از انقلا چکیده کامل
هدف اصلی مقاله حاضر بررسی «میزان و چگونگی بازنمایی ابعاد تاریخی و سیاسی هویت ملی در سریالهای درجه الف تاریخی تلویزیون در سه دهه بُعد از انقلاب اسلامی(1388ـ 1359)» است. در این مقاله 15 سریال تاریخیِ الف و پرمخاطب تولید و پخششده از شبکه یک و دو در سه دهه بعد از انقلاب (از هر دهه 5 سریال) انتخاب و مورد تحلیل قرار میگیرد. نتایج نشان میدهد که تحت تأثیر سیاستهای فرهنگی و رسانهای تلویزیون، بازنمایی هویت ملی ساختی ایدئولوژیک پیدا کرده است. ساخت زبانی و تصویری تلویزیون در روایت و بازنمایی ابعاد تاریخی و سیاسی مبتنی بر انگارهسازی منفی از گذشته تاریخی و میراث سیاسی ایرانیان و کمتوجهی به نمادهای ملی مانند پرچم و سرود ملی و جهتگیری و شخصیتپردازی مثبت نسبت به شخصیتهای تاریخی دارای پایگاه مذهبی بوده است.
پرونده مقاله
مقالۀ پیش رو با عبور از نظریات لیبرال و مارکسیستی، قصد دارد در پرتو تجزیه و تحلیل گفتمانی، ماهیت سیاست های آپارتایدی را در سالهای 1948 تاکنون را در سرزمین های اشغالی بررسی کند. این مقاله بر آن است تا به این پرسش پاسخ دهد که روند مفصل بندی و شکل گیری گفتمان آپارتاید در چکیده کامل
مقالۀ پیش رو با عبور از نظریات لیبرال و مارکسیستی، قصد دارد در پرتو تجزیه و تحلیل گفتمانی، ماهیت سیاست های آپارتایدی را در سالهای 1948 تاکنون را در سرزمین های اشغالی بررسی کند. این مقاله بر آن است تا به این پرسش پاسخ دهد که روند مفصل بندی و شکل گیری گفتمان آپارتاید در اسراییل به چه صورت بوده است؟ فرضیۀ پژوهش عبارت است از اینکه گفتمان آپارتايد در اسراییل در زمان مفصل بندي خود، از هم ارزي و هويت سازي از طريق اتکا به دين يهود به عنوان يک ابزار براي دستيابي به مصالح سياسي خود بهره جست. این گفتمان در پي ايجاد يک نظام معنايي جديد از طريق پيوند هويت هاي مختلف در يک پروژۀ مشترک بوده است. بر اين اساس نظم اجتماعي ايجاد شده از عناصر متفاوت و پراکنده تشکيل شده است. اين عناصر متفاوت و پراکنده، متشکل از همان عناصر خارجي و نيروهاي مهاجري هستند که در فلسطين سکني گزيدند. در حقیقت صهيونيسم، هويت هاي شناور و عناصر رهاشدۀ يهودي را با ايجاد مکانيزم هاي قدرت در جهت مشروعيت سازي و غيريت آفريني براي توليد و ايجاد نظام معنايي و هويت در سرزمين هاي اشغالي منسجم کرده است.
پرونده مقاله
نوابت (استعارهاي از انسانهاي منفرد) از جمله مفاهيمي است كه در فلسفۀ اسلامي کاربرد داشته است. هم فارابي و هم ابنباجه اين مفهوم را در فلسفۀ خود به كار بردهاند. در این مقاله با استفاده از روش تحلیل فلسفی در پی پاسخ به این سؤال هستیم که اصطلاح نوابت در آرای فارابی و ابن چکیده کامل
نوابت (استعارهاي از انسانهاي منفرد) از جمله مفاهيمي است كه در فلسفۀ اسلامي کاربرد داشته است. هم فارابي و هم ابنباجه اين مفهوم را در فلسفۀ خود به كار بردهاند. در این مقاله با استفاده از روش تحلیل فلسفی در پی پاسخ به این سؤال هستیم که اصطلاح نوابت در آرای فارابی و ابنباجه، چه مصداقی دارد. یافتۀ مقاله حاکی از آن است که در تبيين هر دو فیلسوف، نوابت، انسانهايي منفرد هستند؛ اما مصداق نوابت براي يكي، فيلسوف و براي ديگري، غير فيلسوف است. نوآوری مقاله در طرح این نکته است که حسب نگاه فلسفی و اجتماعی مدرن، در یکجا بحث از نوابت به «غيریت» كشيده ميشود و در جاي ديگر، بحث به «هويت» ميانجامد. استفاده از این سنت فکری میتواند در بحثهای کنونی دربارۀ سیاست هویت و تمایز، افقهایی را پیش رو نهد.
پرونده مقاله
پس از پایان جنگ سرد، مرزهای هویتی ملتها که بر اساس وابستگی به یکی از قطبهای سیاسی و ایدئولوژیک یا عدم وابستگی به آنها مشخص میشد، دگرگون گردید و نقش و اهمیت فرهنگ در فرایند هویتیابی ملتها برجستهتر شد. در حالی که مرزهای هویتی در گذشته، بیشتر بر اساس شاخصهای سیاسی چکیده کامل
پس از پایان جنگ سرد، مرزهای هویتی ملتها که بر اساس وابستگی به یکی از قطبهای سیاسی و ایدئولوژیک یا عدم وابستگی به آنها مشخص میشد، دگرگون گردید و نقش و اهمیت فرهنگ در فرایند هویتیابی ملتها برجستهتر شد. در حالی که مرزهای هویتی در گذشته، بیشتر بر اساس شاخصهای سیاسی، ایدئولوژیک و اقتصادی تعیین میشدند، به تدریج مرزهای هویتی بر اساس شاخصهای فرهنگی شکل گرفتند و هویت فرهنگی و تمدني بیش از گذشته مبنای تفکیک واحدهای سیاسی قرار گرفت. این مقاله با استفاده از روش توصيفي - تبييني، به دنبال ارائۀ تبیینی از چرایی تقابلهای برونتمدنی و درونتمدنی در سالهای اخیر بر اساس نظريه برخورد تمدنهاست. نتایج این مقاله مؤید این فرضيه است که در شرایط جدید، فرایند یکسویة جهانیشدن، به همان میزان که مرزهای فرهنگی جوامع را از میان برداشته و در جهت غربی کردن آنها حرکت کرده است، موجب شده است تا گروههای اجتماعی، هویت خود را بر اساس غیریت از غرب و فرهنگ و تمدن غربی بازتعریف کنند و در فرایند هویتیابی فرهنگی و تمدنی، روند غربستیزی و غربگریزی افزایش یافته است
پرونده مقاله
این مقاله برای پاسخ به پرسش «نقش قدرت و افراطیگری در خلق هویت انسانی چیست»، بر این فرضیه استوار گشته که افراطیگری به عنوان یکی از شیوههای اعمال قدرت، واکنش فرد یا افراد منقادِ قدرت در جهت بازپسگیری هویت خویش است. در این پژوهش که با رویکرد کیفی و تکیه بر روشهای تف چکیده کامل
این مقاله برای پاسخ به پرسش «نقش قدرت و افراطیگری در خلق هویت انسانی چیست»، بر این فرضیه استوار گشته که افراطیگری به عنوان یکی از شیوههای اعمال قدرت، واکنش فرد یا افراد منقادِ قدرت در جهت بازپسگیری هویت خویش است. در این پژوهش که با رویکرد کیفی و تکیه بر روشهای تفسیری صورت گرفته، شخصیت و هویت انسان از منظر اندیشمندان حوزه فلسفه، سیاست، روانشناسی و جامعهشناسی در تطبیق با ماهیت دازاین از نگاه «هایدگر» بررسی شده و دو گونه متفاوت و همزمانِ هویت برای هر فرد شناسایی شده است که به آنها نام «هویت موجود» (به مفهوم آنچه فرد توسط آن شناسایی و تعریف میگردد) و «هویت ممکن» (به مفهوم هویت تصویرشده در ذهن فرد و دیگر هویتهای قابل تصور برای هر فرد) دادهایم. با بررسی دازاین که بر پایه آشکاری خودش میفهمد، ضرورت تطبیق هویت موجود و ممکن در زیست او مورد توجه قرار گرفته، با تمرکز بر نقش قدرت و شیوههای اعمال قدرت در پرتو این هدف، پروسهای از اعمال قدرت برای امکان- ابزارسازی دیگران به قصد تطبیق هویت موجود و ممکنِ اعمالکننده قدرت رخ مینماید که آن پروسه را «همخیالسازی» (به مفهوم روند دخالت، تغییر و تعیین آرزوها و در پی آن اهداف و خواستهای افراد با شیوههای مختلف در اشکال آگاهانه و ناآگاهانه و در نظر آوردن دیگران تنها به عنوان ابزاری برای فراهمسازی شرایط حصول خواستها، اهداف و آرزوهای خود، نهاد خود، گروه خود، جامعه خود و...) نامیدهایم. منقادِ «همخیالسازی» که برای بازپسگیری هویت ممکن خود و به انقیاد کشاندن دیگران به واکنشهای افراطی مبادرت میکند، در حوزههای گوناگون زیستِ دازاین پیگیری شده است تا اطراف هجومبرنده به هویت دازاین در زیست کنونی به منظور قابل محاسبه و پیشبینیپذیر کردن دازاین مشخص شده، عوارض و اسباب افراطیگری نمایان گردد و بستری برای چارهاندیشی فراهم آید.
پرونده مقاله
راست افراطی در کشورهای اروپایی با اتکا به یک جغرافیای تخیلی، به تعریف خود اسطورهای دست یازیده و در این فرایند از کسانی که برحسب آرمانهای ایشان فداکاری کردهاند، بهره برده است. پژوهش حاضر در راستای پاسخ به این پرسش که چگونه راست افراطی بر آفرینش جغرافیای تخیلی اسطوره چکیده کامل
راست افراطی در کشورهای اروپایی با اتکا به یک جغرافیای تخیلی، به تعریف خود اسطورهای دست یازیده و در این فرایند از کسانی که برحسب آرمانهای ایشان فداکاری کردهاند، بهره برده است. پژوهش حاضر در راستای پاسخ به این پرسش که چگونه راست افراطی بر آفرینش جغرافیای تخیلی اسطورهای در اروپا تأثیر گذاشتهاند، این فرضیه را با استفاده از نظریۀ چرخش تصویر میچل بررسی کرده است که راست افراطی از طریق بازشناسی انگاره و تصویر بر آفرینش جغرافیای تخیلی اسطورهای در اروپا تأثیر گذاشته است. نتایج حاصل از پژوهش نشان میدهد که گروههای راست افراطی همانند سربازان او دین و نئونازیها با بازشناسی تصاویر فداکاری در فرهنگ وایکینگها، گفتمان نازیسم و تصاویر برخی از معاصران، به این تصاویر جایگاه آیینی بخشیده و از تصور آنها بهعنوان عامل هویت هویتبخش و اعتباربخش استفاده کرده است. راست افراطی با اتکا به مسابقه ورزشی، لباس و موسیقی به بازشناسی تصور این تصاویر پرداخته است.
پرونده مقاله
متعاقب چرخش احساسی در روابط بین الملل، از دهه2000 به بعد احساسات به شکلی فزاینده بعد مهمی از حیات بین المللی تلقی می شود. به این ترتیب، توجه به خاطرات به طور کلی و تروما به طور خاص در روابط بین الملل در پیوند با بحث احساسات و همچنین حافظه و روایات سازنده خاطرات یا حافظه چکیده کامل
متعاقب چرخش احساسی در روابط بین الملل، از دهه2000 به بعد احساسات به شکلی فزاینده بعد مهمی از حیات بین المللی تلقی می شود. به این ترتیب، توجه به خاطرات به طور کلی و تروما به طور خاص در روابط بین الملل در پیوند با بحث احساسات و همچنین حافظه و روایات سازنده خاطرات یا حافظه جمعی جایگاهی ویژه در مطالعات سیاست خارجی و روابط بین الملل یافته است. تجربه تاریخی تروما یا اشکال خفیف تر تجربه های تلخ تاریخی می تواند با شکل دادن به روایات و برانگیزش احساسات خاص، هویت و کارگزاری را تحت تأثیر قرار دهد و به تبع آن، در سیاست خارجی و مشروعیت بخشی و مشروعیت زدایی از کنشهای سیاست خارجی اثر بگذارد. چگونگی و میزان این تأثیر مسئله ای است که کمتر مورد توجه قرار گرفته است. هدف از این مقاله ارائه چهارچوبی برای مطالعه روایات مهم تروماتیک و چگونگی تأثیر آنها بر احساسات و از این طریق بر هویت، کارگزاری و کنش های سیاست خارجی است. در این مقاله بر اساس شواهدی محدود از روایات تروماتیک در تاریخ ایران و با این مشاهده اولیه که همه روایات به یک اندازه و به یک شکل بر سیاست خارجی اثر نگذاشته اند، فرضیههایی درباره تأثیر روایات تروماتیک ارائه می شود که می توانند بنیانی برای مطالعات تجربی و پژوهش در این حوزه باشند.
پرونده مقاله