• فهرست مقالات


      • دسترسی آزاد مقاله

        1 - کاربست تاریخ مفهومی در فهم اندیشه وکنش سیاسی
        حسین  شریف آرا مرتضي بحراني سید خدایار مرتضوی‎الاصل فرید خاتمی
        تاریخ مفهومی، رویکردی نظری برای رسیدن به فهمی نوین از اندیشه و کنش سیاسی در گذر زمان و در بستر تحولات سیاسی- اجتماعی است. در این رویکرد، مفاهیم ریشه در تحولات اجتماعی دارند؛ به گونه‎ای که با تغییر و تحول در جامعه و حوزۀ کنش، مفاهیم نیز از نظر معنا و کارکرد دچار تغییر می چکیده کامل
        تاریخ مفهومی، رویکردی نظری برای رسیدن به فهمی نوین از اندیشه و کنش سیاسی در گذر زمان و در بستر تحولات سیاسی- اجتماعی است. در این رویکرد، مفاهیم ریشه در تحولات اجتماعی دارند؛ به گونه‎ای که با تغییر و تحول در جامعه و حوزۀ کنش، مفاهیم نیز از نظر معنا و کارکرد دچار تغییر می‌شوند. پرسش این نوشتار، چگونگی فهم و تفسیر نسبت کنش و نظر سیاسی است و اینکه آیا رویکرد تاریخ مفهومی می‎تواند این نسبت را به نحوی توضیح دهد که پژوهشگر علاوه بر کشف این مهم، به مسئولیت خود برای ساختن جامعه و جهان بهتر نیز بپردازد. فرض ما این است که تاریخ مفهومی می‎تواند تفسیری مناسب‌ از نحوۀ بودن امور و تجربیات تاریخی را ارائه دهد و افق آینده را برای مداخله در امور اجتماعی بازگذارد، به نحوی که قلمرو کنش پژوهشگر در مقام نظرورز کنشگر نیز مشخص شود. این نوشتار با روش توصیفی- ‌تحلیلی به معرفی این رویکرد می‎پردازد. تلاش ما این است که شرایط امکان ارائه درکی مفهومی از پدیده‌های سیاسی در بستر فهمی مدرن را شرح دهیم. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        2 - «به‌رسمیت‌شناسی» در غیاب «دیگریِ غیرغربی» (مواجهه¬ای نقادانه با تئوری به‌رسمیت‌شناسی «اکسل هونت»)
        آزاده شعبانی عباس  منوچهری حسین  مصباحیان احسان شريعتي
        هدف این مقاله، یافتن پاسخی برای این پرسش است که جایگاه «دیگری غیرغربی» در تئوری به رسمیت شناسی «اکسل هونت» چیست و عدم شمول و دربرگیرندگی در تئوری به رسمیت شناسی هونت، چه وجوه و مختصاتی دارد. از این رو بخش نخست این مقاله به توضیح مقومات تئوری به‌رسمیت‌شناسی اکسل هونت اخت چکیده کامل
        هدف این مقاله، یافتن پاسخی برای این پرسش است که جایگاه «دیگری غیرغربی» در تئوری به رسمیت شناسی «اکسل هونت» چیست و عدم شمول و دربرگیرندگی در تئوری به رسمیت شناسی هونت، چه وجوه و مختصاتی دارد. از این رو بخش نخست این مقاله به توضیح مقومات تئوری به‌رسمیت‌شناسی اکسل هونت اختصاص می‌یابد. قسمت دوم مقاله به طرح نقدهایی اختصاص داده شده که به کلیت نظریۀ هونت وارد آمده است. تمرکز این قسمت بر مواردی همچون طبقۀ استثمارشده و جنسیت تحقیرشده و نیز تردید در توانش رهایی بخش نظریۀارج شناسی و انتزاع آن از ساختارهای سلطه و قدرت است. اما در قسمت سوم که موضوع اصلی مقاله است، به رسمیت شناسی در پیوند با دیگریِ غیرغربی بررسی می شود. در نهایت می‌کوشیم تا مخمصه دیگریِ غیر غربی را تبیین کنیم که اساساً دیده نمی‌شود. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        3 - واکاوی خشونت سیاسی از منظر دلاپورتا: خشونت پنهان
        سید جواد صالحی فاتح مرادی نیاز
        تحوّلات موسوم به بهار عربی که بسیاری از آن تعبیر به بهار و بیداری می‌کردند و وجه بارز آن را مطالبۀ آزادی و دموکراسی می‌دانستند، خیلی زود به خزان نشست. مسیر این روند منحرف و خشونت به وجه بارز آن مبدّل شد. گروه‌های بنیادگرایی چون داعش، رژیم‌های دیکتاتوری، گروه‌های تندروی چکیده کامل
        تحوّلات موسوم به بهار عربی که بسیاری از آن تعبیر به بهار و بیداری می‌کردند و وجه بارز آن را مطالبۀ آزادی و دموکراسی می‌دانستند، خیلی زود به خزان نشست. مسیر این روند منحرف و خشونت به وجه بارز آن مبدّل شد. گروه‌های بنیادگرایی چون داعش، رژیم‌های دیکتاتوری، گروه‌های تندروی چون القاعده و گروه‌های شبه نظامی در عراق، سوریه و یمن، ابعاد تازه‌ی از سبعیت و خشونت لجام گسیخته را به کمک ظرفیت‌ رسانه‌‌های دیداری- شنیداری به نمایش گذاشتند. در حقیقت خشونت به شکل بی‌سابقه‌ای به اهرم نمایش قدرت کنشگران مختلف مبدل شد. از این رو اهمیت این متغیر و نقشی که این عامل در تحولات اخیر خاورمیانه بر عهده دارد، نویسندگان را مجاب ساخت تا به بررسی علل و پیامدهای شکل‌گیری خشونت، به ویژه با انگیزه‌های سیاسی بپردازند. این هدف حول این پرسش شکل گرفت که ویژگی‌های محوری خشونت سیاسی از دیدگاه دلاپورتا چیست. از این رو تلاش می‌شود تا با رویکردی تحلیلی- تبیینی و با استناد به آرای «دوناتلا دلاپورتا» در حوزۀ خشونت سیاسی و رجوع به منابع کتابخانه‌ای و اینترنتی به واکاوی این پدیده در قالب فکری و گفتمانی پرداخته شود. فرضيه پژوهش بر اين اصل استوار است كه خشونت سیاسی و به طور ویژه خشونت پنهان، فرآیندی پیچیده و چندبُعدی است که سازوکارهای مختص خود را دارد. خشونت سیاسی پنهان در حقیقت برآیند تعامل و تقابل چندسویۀحاکمیت و گروه‌های اجتماعی و کنشگران با توجه به امکانات و ظرفیت‌های موجود است. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        4 - روایت‌های تروماتیک، احساسات و سیاست خارجی: فرضیه‌هایی نظری با توجه به تجربه تاریخی ایران
        حميرا  مشیرزاده
        متعاقب چرخش احساسی در روابط بین الملل، از دهه2000 به بعد احساسات به شکلی فزاینده بعد مهمی از حیات بین المللی تلقی می شود. به این ترتیب، توجه به خاطرات به طور کلی و تروما به طور خاص در روابط بین الملل در پیوند با بحث احساسات و همچنین حافظه و روایات سازنده خاطرات یا حافظه چکیده کامل
        متعاقب چرخش احساسی در روابط بین الملل، از دهه2000 به بعد احساسات به شکلی فزاینده بعد مهمی از حیات بین المللی تلقی می شود. به این ترتیب، توجه به خاطرات به طور کلی و تروما به طور خاص در روابط بین الملل در پیوند با بحث احساسات و همچنین حافظه و روایات سازنده خاطرات یا حافظه جمعی جایگاهی ویژه در مطالعات سیاست خارجی و روابط بین الملل یافته است. تجربه تاریخی تروما یا اشکال خفیف تر تجربه های تلخ تاریخی می تواند با شکل دادن به روایات و برانگیزش احساسات خاص، هویت و کارگزاری را تحت تأثیر قرار دهد و به تبع آن، در سیاست خارجی و مشروعیت بخشی و مشروعیت زدایی از کنش‎های سیاست خارجی اثر بگذارد. چگونگی و میزان این تأثیر مسئله ای است که کمتر مورد توجه قرار گرفته است. هدف از این مقاله ارائه چهارچوبی برای مطالعه روایات مهم تروماتیک و چگونگی تأثیر آنها بر احساسات و از این طریق بر هویت، کارگزاری و کنش های سیاست خارجی است. در این مقاله بر اساس شواهدی محدود از روایات تروماتیک در تاریخ ایران و با این مشاهده اولیه که همه روایات به یک اندازه و به یک شکل بر سیاست خارجی اثر نگذاشته اند، فرضیه‌هایی درباره تأثیر روایات تروماتیک ارائه می شود که می توانند بنیانی برای مطالعات تجربی و پژوهش در این حوزه باشند. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        5 - سلبریتیزه ‌شدن‌ سیاست: نیروهای شکل‌دهنده و شاخص‌ها
        احمد نقیب زاده محمد تقی شریعتی شیری
        چند دهه‌ از ورود سلبریتی‌ها به ساحت سیاست می‌گذرد؛ ورودی که تحولات متعددی را، چه خوب و چه بد، بر این حوزه تحمیل کرده است. فزونی گرفتن شخص گرایی، پوپولیسم و نمایشی شدن سیاست تنها گوشه‌ای از پیامدهای این حضور سلبریتی‌ها در سیاست هستند. با‌وجود این این پدیده، خواسته یا ناخ چکیده کامل
        چند دهه‌ از ورود سلبریتی‌ها به ساحت سیاست می‌گذرد؛ ورودی که تحولات متعددی را، چه خوب و چه بد، بر این حوزه تحمیل کرده است. فزونی گرفتن شخص گرایی، پوپولیسم و نمایشی شدن سیاست تنها گوشه‌ای از پیامدهای این حضور سلبریتی‌ها در سیاست هستند. با‌وجود این این پدیده، خواسته یا ناخواسته و به هر علّت، از مباحث جدی دانشگاهی کنار گذاشته‌شده و یا به‌طورکلی نادیده گرفته ‌ شده است و ازاین‌رو خلأ نظری درباره آن به شدّت احساس می‌شود. هرچند برخی متفکران از مفهوم جدیدی ذیل عنوان سلبریتیزه‌شدن جامعه صحبت می‌کنند، این مفهوم بیشتردر سطح جامعه‌شناسی باقی‌مانده است و پایش به علم سیاست کشیده نشده است. اینجاست که پژوهش پیش رو برای پر کردن این فقدان نظری در حوزۀ سیاست و هموارسازی راه پژوهش‌های بعدی پیرامون چنین پدیدۀ شایعی در سیاست روز، می‌کوشد تا نیروهای شکل‌دهنده به سلبریتیزه‌شدن سیاست را شناسایی کند و شاخص‌های آن را نشان دهد. برای نیل به این هدف و با بهره‌گیری از نظریه سلبریتیزه‌شدن جامعه، نویسندگان این فرضیه را مطرح می‌کنند که نیروهای شکل‌دهنده به سلبریتیزه‌شدن مشتمل بر حکمرانی شبکه‌ای، رسانه‌ای شدن و ریاستی شدن سیاستند که به شاخص‌های زیر منتهی می‌شوند: سیاست‌گرمی، غیررسمی شدن سیاست، زوال احزاب سیاسی و ظهور شهروندان جدید یا روزمره سازان. روش جمع‌آوری اطلاعات نیزاسنادی و کتابخانه‌ای و روش داوری داده‌ها مبتنی بر رجوع به منابع دسته اول و تحلیل آنها جهت فراهم آوردنِ مستندهای موردنیاز برای آزمودن فرضیّه است. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        6 - تحليل گفتمانی: ايدئولوژي يا روش؟ تأملاتی درباره مبانی فلسفی- ایدئولوژیک تحلیل گفتمانی «میشل فوکو»
        ماری  افتخارزاده فرهاد  سلیمان‌نژاد
        در اين مقاله، استدلال خواهد شد که در ایران از تحليل گفتماني میشل فوکو برخلاف رویه غالب از اواسط دهه 1370 تاکنون، نمي‌توان به‌شكل مجزا و بدون در نظرگرفتن مبانی فلسفی- ایدئولوژیک آن و به‌منزله روشی صرف درحوزه‌های مختلف علوم انسانی استفاده کرد؛ زیرا تحليل گفتماني فوكو از ن چکیده کامل
        در اين مقاله، استدلال خواهد شد که در ایران از تحليل گفتماني میشل فوکو برخلاف رویه غالب از اواسط دهه 1370 تاکنون، نمي‌توان به‌شكل مجزا و بدون در نظرگرفتن مبانی فلسفی- ایدئولوژیک آن و به‌منزله روشی صرف درحوزه‌های مختلف علوم انسانی استفاده کرد؛ زیرا تحليل گفتماني فوكو از نگاه ايدئولوژيك خاص او به سیر تحولات دوران مدرن از دوران رنسانس تا پایان عصر روشنگری برآمده است و از مبانی فلسفي و آنتولوژيكي ویژه‌ای نشأت مي‌گيرد كه فوكو عميقاً بدان‌ها باور داشت. به‌عبارتي ميان تحليل گفتماني فوكو به‌منزله یک روش و محتواي فلسفی آن، وحدتي اندام‌وار برقرار است و اينكه فوكو به تحليل گفتمانی گرايش یافت و روشي ظاهراً نوين در تحليل تاريخ عصر جدید به‌دست داد، نه گزينشی آزادانه و دل بخواهی، بلکه برآمده از منطق فلسفي خاص اودر نگاه به تاریخ عصر مدرن بود؛ منطقی كه منطبق با تاريخ‌گرايي هگلي است که فوکو ظاهراً با آن مخالف بود. هگليانيسم با منطق جبرگرايانۀ خود، بينشي اندم‌وار به تاريخ را بسط مي‌دهدكه اين بينش جبرگرايانه به تاريخ، با نگرش ساختاري و نهادي فوكو به قدرت منطبق است. از سوي ديگر، تاريخ‌گرايي هگلي، وقعي به نقش انسان در تكوين وقايع تاريخ قائل نيست و اين ويژگي نيز با نظريۀمرگ سوژۀ‌ فوكو انطباق تام دارد. بنابراین تنها در صورتی می‌توان تحلیل گفتمانی فوکو را به‌منزله یک روش در تحلیل موضوعات مختلف به‌کار برد که به مبانی ایدئولوژیک آن مانند مرگ انسان، باور راسخ داشت. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        7 - نسبت فناوری‌های قدرت و حکومت‌مندی در اندیشۀ «میشل فوکو» و «ژیل دلوز»
        محمد  ملکی فر علی  مختاری حمداله اکوانی ابوذر  فتاحی‌زاده
        دیدگاه مسلط نزد متفکران لیبرال و مارکسیست بیانگر آن است که قدرت حاکم در پی اتخاذ نظم حقوقی درون یک قلمروی مشخص است. از این رو قدرت حاکم به عنوان نظامی از تعهدها و ممنوعیت های حقوقی در نظر گرفته شده که به واسطه قانون اعمال می شود. اما متفکرانی همچون «میشل فوکو» و «ژیل د چکیده کامل
        دیدگاه مسلط نزد متفکران لیبرال و مارکسیست بیانگر آن است که قدرت حاکم در پی اتخاذ نظم حقوقی درون یک قلمروی مشخص است. از این رو قدرت حاکم به عنوان نظامی از تعهدها و ممنوعیت های حقوقی در نظر گرفته شده که به واسطه قانون اعمال می شود. اما متفکرانی همچون «میشل فوکو» و «ژیل دلوز»، گسستی را در سازوکارهای حکمرانی تشخیص می دهند. فوکو معتقد است که از قرن هفدهم و هجدهم، حکومت به جای ممنوعیت های حقوقی، بیشتر به شکلی مثبت در پی شکل دادن به تابعان خود بوده و سعی در پرورش سوژه هایی بهنجار و مطیع داشته است. در ادامه مطالعات فوکو، ژیل دلوز گسست دیگری را تشخیص می دهد و معتقد است که حکومت در قرن بیستم، نه از طریق انضباط بلکه به شیوه ای کنترلی، سعی در ساختن سوژه ها و سوق دادن آنان به سوی اهداف خود داشته است. از این رو مقاله حاضر سعی دارد به این پرسش بپردازد که در اندیشه فوکو و دلوز، چه عاملی سبب دگرگونی در شیوه حکومت مندی می شود؟ بررسی پدیدارشناختی آرای این دو متفکر نشان می دهد که ریشۀ دگرگونی حکومت مندی در فناوری های قدرت قرار دارد. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        8 - کیهان‌شناسی سیاست فارابی و عدم نياز به سنجش گزاره‌ها در فلسفۀ مدنی
        رضا اکبری نوری
        رابطۀ فلسفه عملی با فلسفۀ نظری، موضوعی دیرین در تاریخ فلسفۀ سیاسی است. این رابطه در نظام فلسفی قدیم عمدتاً رابطه ای تبعی میان فلسفۀ عملی در نسبت با فلسفۀ نظری است. اما موضوع حائز اهمیت دراین میان، میزان تبعیت فلسفۀ عملی از فلسفۀ نظری و تأثیری است که یکی بر دیگری دارد. م چکیده کامل
        رابطۀ فلسفه عملی با فلسفۀ نظری، موضوعی دیرین در تاریخ فلسفۀ سیاسی است. این رابطه در نظام فلسفی قدیم عمدتاً رابطه ای تبعی میان فلسفۀ عملی در نسبت با فلسفۀ نظری است. اما موضوع حائز اهمیت دراین میان، میزان تبعیت فلسفۀ عملی از فلسفۀ نظری و تأثیری است که یکی بر دیگری دارد. مقالۀ حاضر با اتکا به این نسبت در تلاش است تا نشان دهد که این رابطه در فلسفۀ سیاسی فارابی، چه رابطه‌ای است و میزان اثرگذاری فلسفۀ نظری وی در بازتولید فلسفۀ عملی چه اندازه است و این موضوع چه تأثیری بر ساختار فلسفۀ سیاسی فارابی بر جای گذاشته است. به این منظور با اتکا به روشی شناختی در فلسفۀ قدیم یعنی آنالوژی، تلاش شده تا نشان داده شود که فارابی چگونه با مبنا قرار دادن فلسفۀ نظری، فلسفۀ سیاسی خود را بازتولید کرده است. مدعای مقاله این است که فارابي در كنشي يك‌سويه، فلسفۀ‌ سياسي خود را از دل فلسفۀ‌نظري استخراج كرده است و اين ‌كنش به بازتوليد فلسفۀ‌ نظري در فلسفۀ‌ سياسي رسيده است. فارابي با ابتنا به فلسفۀ نظري و انتقال گزاره‌ها از فلسفۀ نظري به فلسفۀ سياسي نيازي به سنجش مجدد گزاره‌هاي منتقل شده به فلسفۀ سياسي نديده است. به اين معنا فارابي با متناظر كردن يكياز این دو بر ديگري با استفاده از روش قیاس یا آنالوژی عملاً خود را بي‌نياز از سنجش مجدد گزاره‌هايش در فلسفۀ سياسي ديده است. از این رو وظيفۀ وي به عنوان فيلسوف سياسي در توصيف مدينۀ فاضله و سامان مطلوب و مدينه‌هاي غير فاضله و فاقد سامان مطلوب در جایی به اتمام مي‌رسد که هنوز از فلسفۀ‌ نظری، فاصله زیادی نگرفته است. در این مقاله تلاش شده است تا با اتکا به روشی که فارابی برای دستیابی به فلسفۀ سیاسی انتخاب کرده است، نشان دهیم که چگونه استقلال فلسفۀ سیاسی و فهم آن در آرای وی تابع فلسفۀ نظری است و این موضوع چگونه باعث شده است تا شارحان وی، دیدگاه‌های بسیار متفاوتی از یکدیگر داشته باشند. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        9 - نامه‌اي براي ايران؛ بررسي نسبت دين، سياست و ايران‌گرائي در نامه تنسر به گشنسپ در چارچوب آراي ماكياولي
        علي  تدين‌راد سارا نجف پور
        در حالي كه نسبت دين و سياست از مسائل اساسي در بررسي سامان فكر و كنش سياسي عصر ساساني به‌شمار مي‌رود؛ انگارة غالب آن است كه سياست و فرمانفرمائي اين دوران بيشتر بدست موبدان، بر مدار آيين زرتشتي و براي تقويت و تحكيم آن بوده و بدين‌سان سياستِ ساسانيان دين‌محور تلقي مي‌گردد. چکیده کامل
        در حالي كه نسبت دين و سياست از مسائل اساسي در بررسي سامان فكر و كنش سياسي عصر ساساني به‌شمار مي‌رود؛ انگارة غالب آن است كه سياست و فرمانفرمائي اين دوران بيشتر بدست موبدان، بر مدار آيين زرتشتي و براي تقويت و تحكيم آن بوده و بدين‌سان سياستِ ساسانيان دين‌محور تلقي مي‌گردد. اين پژوهش كوششي است در جهت بازانديشي در اين انگارة مألوف با بازخواني رابطة دين و سياست در پرتو بررسي تطبيقي متن نامة تنسر به گشنسپ با انگاره‌هاي ماكياولي در اين حوزه. از اين بازخوانيِ چنين به نظر مي‌رسد كه راهبرد و رويكرد بنيادگذاران ساساني به نسبتِ مقولات دين و سياست را بايد نه دين‌محور،‌ بلكه ايران‌محور و ايران‌گرايانه دانست. محور كنش و انديشة سياسي آنان امر سياسي و ايراني است با كاربست ابزارِ دين‌. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        10 - مؤلفه‌های اندیشه سیاسی مکتب هرات در منظومه فکری مولانا عبدالرحمان جامی
        محمد داود  عرفان سید حسین  اطهری روح‌الله اسلامی مهدی  نجف‌زاده
        هرات یکی از کانون های مهم اندیشه مکتب خراسان است. این اندیشه در قرنِ ‌دوم با طاهریان آغاز شد و در دوره تیموریان در قرنِ ‌نهم به اوج رسید. در هفت‌قرنی‌که اندیشه هرات تکامل یافته است؛ اندیشمندان، شاعران و هنرمندان‌بزرگی در این‌خطه ظهور کردند و دو مکتب مشهور هنری و ‌ادبی چکیده کامل
        هرات یکی از کانون های مهم اندیشه مکتب خراسان است. این اندیشه در قرنِ ‌دوم با طاهریان آغاز شد و در دوره تیموریان در قرنِ ‌نهم به اوج رسید. در هفت‌قرنی‌که اندیشه هرات تکامل یافته است؛ اندیشمندان، شاعران و هنرمندان‌بزرگی در این‌خطه ظهور کردند و دو مکتب مشهور هنری و ‌ادبی هرات را شکل دادند. در دوره ‌تیموریان تعامل فقه، کلام، هنر، عرفان و شعر هرات تنها در حوزه اجتماعی محدود نماند و با عرفان ِسیاسی نقشبندیه ، وارد سامان سیاسی آن دوره شد؛ طوری که بده بستان اندیشه و قدرت، منجر به ظهور مکتب سیاسی هرات گردید. نورالدین‌ عبدالرحمن جامی، به عنوان پیشوای این مکتب، نقش انکارناپذیری در رشد و تعالی مکتب سیاسی هرات داشت. جامی در هرات مرشد اندیشه ای بود که تعامل عرفان و سیاست را برای نخستین بار در تاریخ اسلام ممکن ساخت. دستگاه و دیوان قدرت تیموریان، متأثر از اندیشه جامی بود که در رفتار و کردار کارگزارانِ سیاسی در متن‌جامعه تبلور یافت. با وصف چنین اوضاع و احوالی، این مقاله درصدد پاسخ به این سؤال بنیادین است که چه مؤلفه‌هایی در اندیشه سیاسی جامی وجود داشته که به شکل‌دهی مکتب سیاسی هرات کمک کرده است؟ به نظر می رسد که جامی متأثر از آموزه های‌ اسلامی، عرفان نقشبندی و اندیشه سیاسی ایران باستان بوده است که این اندیشه ها در مفاهیمی‌چون عدل، شرع، عقل و ‌اخلاق تبلور یافته است. این مقاله با چارچوب غایت- مشروعیت «جان‌مارو» و با روش هرمنوتیک تفسیری «کوئنتین اسکینر» درصدد دریافت مهم ترین مفاهیمی است که اندیشه جامی تولید کرده و توسط او و شاگردان اش وارد سامانه سیاسی عصر او شده و رفتار سیاسی زمان وی را شکل داده است. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        11 - موانع نهادینگی احزاب سیاسی در نظام‌های شبه‌دموکراتیک
        مجید پیروز سید علیرضا حسینی بهشتی مسعود غفاری فرشاد مومنی
        هدف این مقاله، بررسی موانع نهادینگی احزاب سیاسی در نظام‌های شبه-دموکراتیک است؛ نظام‌هایی که ترکیبی از مظاهر دموکراسی و محتوای اقتدارگرایی را با هم دارند و از نهادینگی رقابت احزاب سیاسی محرومند. آنچه بیش از همه صحنۀ‌ سیاست را در این نظام‌ها نشان می‌دهد، تکاپوی گروه‌هایی چکیده کامل
        هدف این مقاله، بررسی موانع نهادینگی احزاب سیاسی در نظام‌های شبه-دموکراتیک است؛ نظام‌هایی که ترکیبی از مظاهر دموکراسی و محتوای اقتدارگرایی را با هم دارند و از نهادینگی رقابت احزاب سیاسی محرومند. آنچه بیش از همه صحنۀ‌ سیاست را در این نظام‌ها نشان می‌دهد، تکاپوی گروه‌هایی است که حول محور اشخاص برجسته شکل گرفته و عملاً ابزار دست آنها برای تحکیم و بسط نفوذشان می‌شود. در این پژوهش، چنین احزابی، «حزب مؤسس» نام دارند. فرضیۀ پژوهش بر این پایه استوار است که وجود نارسایی در سطوح فرهنگ، قوانین و مقررات و مسئلۀ‌ داوری و اجرای رقابت سیاسی، منجر به شکل‌گیری سازمان‌ حزب مؤسس می شود که بهره‌ای از سنت نهادینگی نداشته، تنها ذیل چهره‌های برجسته به حیات خود ادامه می‌دهد. در این پژوهش، روش توصیفی- تحلیلی مبتنی بر داده های کتابخانه ای به‌کار رفته است. در این مقاله تلاش شده تا با معرفی مجموعه ای هم بسته از ترتیبات نهادی در نظام های شبه‌دموکراتیک و اثر آن بر ماهیت سازمان حزبی، درکی از مناسبات حزب محور در نظام های شبه دموکراتیک ارائه شود. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        12 - وقف و کارکرد مشارکت سیاسی در ایران معاصر؛ مطالعه‌ای از منظر نهادگرایی جدید
        علی کریم حدیثی مجتبي مقصودي اکبر اشرفی بابک  نادرپور
        وقف به عنوان عمل برخاسته از سنت تاریخی و دینی در جهان اسلام و ایران از دیربازمورد توجه دین باوران، خیرین، دولت مردان و بهره مندان عادی از هر قشر و گروه اجتماعی بوده و به لحاظ کارکردی به مثابه سازمانی مردم نهاد، سنتی و دین‌پایه، تأثیرات فراوانی بر ساختارهای اجتماعی، سیاس چکیده کامل
        وقف به عنوان عمل برخاسته از سنت تاریخی و دینی در جهان اسلام و ایران از دیربازمورد توجه دین باوران، خیرین، دولت مردان و بهره مندان عادی از هر قشر و گروه اجتماعی بوده و به لحاظ کارکردی به مثابه سازمانی مردم نهاد، سنتی و دین‌پایه، تأثیرات فراوانی بر ساختارهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی داشته و در عصر حاضر به واسطه مطرح شدن ایدۀ دولت کوچک و جامعۀ مدنی بزرگ، این دست نهادها قابلیت مطرح شدن دوباره و بازبینی سازوکارهای درونی و کارکردهای بیرونی و نوین سازی کاربردی دارند. با چنین پیش زمینه ای واز منظر«نهادگرایی نوین» می‌توان این پرسش کلیدی را مطرح ساخت که: وقف به مثابه «تشکلی مردم نهاد»، «شریعت پایه» و «جامعه محور» چگونه بر مشارکت سیاسی تأثیر می گذارد؟ در پاسخ به این پرسش کلیدی می‌توان این فرضیه را مطرح کرد که وقف به مثابه سازمانی مردم نهاد و نوع دوستانه، به صورت غیر مستقیم و غیرمحسوس با ورود به حوزۀ اختیارات دولت در عرصۀ عدالت اجتماعی، با خیراندیشی برخاسته از دوگانۀ شریعت و انسان دوستی به بازتوزیع منابع ثروت و سرمایه اقدام می کند و مشارکت سیاسی را تسهیل می نماید. تشریح وجوه این سازوکار از مسیر بازخوانی مفهوم وقف، پیشینۀ تاریخی آن و مطالعۀ آن، از منظر روش نهادگرایی نوین امکان پذیر است. این پژوهش با بهره-گیری از روش کیفی- تفهمی تلاش دارد به بازنمایی این حوزۀ مغفول کمک نماید. یافته های این پژوهش نشان می‌دهد که وقف به سه شیوۀ «مشارکت اجتماعی» از طریق تمرکز بر کمک‌های بهداشتی- درمانی، «مشارکت اقتصادی» از طریق اعطای اعانات و ارائۀخدمات رفاهی و نیز «مشارکت سیاسی» از طریق کارکردهای فرهنگی- آموزشی به ویژه به گروه‌های نیازمند و اقشار محروم جامعه به روند حکمرانی کمک می کند و این استعداد را دارد تا در خدمت مدلی از حاکمیت کارآمد و جامعه محور درآید. پرونده مقاله