اين مقاله در پي تبيين جايگاه دموكراسي در انديشه سياسي اسلام از نظر يوسف القرضاوي (از متفكران اسلامي ميانهرو عرب) است. از نظر او اسلام قرنها جلوتراز غرب، پديده دموكراسي و قواعد و معيارهاي آن را معين كرده اما تبيين جزئيات آن را به انديشمندان مسلمان واگذار كرده است. راهكا چکیده کامل
اين مقاله در پي تبيين جايگاه دموكراسي در انديشه سياسي اسلام از نظر يوسف القرضاوي (از متفكران اسلامي ميانهرو عرب) است. از نظر او اسلام قرنها جلوتراز غرب، پديده دموكراسي و قواعد و معيارهاي آن را معين كرده اما تبيين جزئيات آن را به انديشمندان مسلمان واگذار كرده است. راهكارهايي چون امر به معروف و نهي از منكر، شورا، بيعت و مشاركت زنان در عرصههاي سياسي ـ اجتماعي از جملة اين قواعد هستند. البته پذيرش دموكراسي به معناي كنار نهادن حاكميت خداوند نيست زيرا اصل حاكميت مردم كه بنيان دموكراسي محسوب ميشود، با اصل حاكميت خدا در تضاد نيست بلكه حاكميت خدا با حاكميت فردي كه اساس استبداد است در تضاد است. هدف از دموكراسي كنار نهادن حاكميت طاغوت و ستمكاران است نه نفي حاكميت خدا و بنابر اين اجراي دموكراسي به منظور جلوگيري از استبداد و سلطه طاغوت گام نهادن در راستاي تحقق حاكميت خداوند است. از نظر وي استدلال به اينكه دموكراسي، حكومت اكثريت است و اكثريت هم در قرآن مذموم شمرده شدهاند، استدلالي نابجاست كه بر پايه يك مغالطه استوار است. زيرا فرض بر آن است كه ما از دموكراسي در جامعه اسلامي سخن به ميان ميآوريم، جامعهاي كه اكثريت آن داراي عقل و انديشهاند.
پرونده مقاله
تاریخ مفهومی، رویکردی نظری برای رسیدن به فهمی نوین از اندیشه و کنش سیاسی در گذر زمان و در بستر تحولات سیاسی- اجتماعی است. در این رویکرد، مفاهیم ریشه در تحولات اجتماعی دارند؛ به گونهای که با تغییر و تحول در جامعه و حوزۀ کنش، مفاهیم نیز از نظر معنا و کارکرد دچار تغییر می چکیده کامل
تاریخ مفهومی، رویکردی نظری برای رسیدن به فهمی نوین از اندیشه و کنش سیاسی در گذر زمان و در بستر تحولات سیاسی- اجتماعی است. در این رویکرد، مفاهیم ریشه در تحولات اجتماعی دارند؛ به گونهای که با تغییر و تحول در جامعه و حوزۀ کنش، مفاهیم نیز از نظر معنا و کارکرد دچار تغییر میشوند. پرسش این نوشتار، چگونگی فهم و تفسیر نسبت کنش و نظر سیاسی است و اینکه آیا رویکرد تاریخ مفهومی میتواند این نسبت را به نحوی توضیح دهد که پژوهشگر علاوه بر کشف این مهم، به مسئولیت خود برای ساختن جامعه و جهان بهتر نیز بپردازد. فرض ما این است که تاریخ مفهومی میتواند تفسیری مناسب از نحوۀ بودن امور و تجربیات تاریخی را ارائه دهد و افق آینده را برای مداخله در امور اجتماعی بازگذارد، به نحوی که قلمرو کنش پژوهشگر در مقام نظرورز کنشگر نیز مشخص شود. این نوشتار با روش توصیفی- تحلیلی به معرفی این رویکرد میپردازد. تلاش ما این است که شرایط امکان ارائه درکی مفهومی از پدیدههای سیاسی در بستر فهمی مدرن را شرح دهیم.
پرونده مقاله