وقف به عنوان عمل برخاسته از سنت تاریخی و دینی در جهان اسلام و ایران از دیربازمورد توجه دین¬باوران، خیرین، دولت¬مردان و بهره¬مندان عادی از هر قشر و گروه اجتماعی بوده و به لحاظ کارکردی به¬مثابه سازمانی مردم¬نهاد، سنتی و دینپایه، تأثیرات فراوانی بر ساختارهای اجتماعی، سیاس چکیده کامل
وقف به عنوان عمل برخاسته از سنت تاریخی و دینی در جهان اسلام و ایران از دیربازمورد توجه دین¬باوران، خیرین، دولت¬مردان و بهره¬مندان عادی از هر قشر و گروه اجتماعی بوده و به لحاظ کارکردی به¬مثابه سازمانی مردم¬نهاد، سنتی و دینپایه، تأثیرات فراوانی بر ساختارهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی داشته و در عصر حاضر به واسطه مطرح¬شدن ایدۀ دولت کوچک و جامعۀ مدنی بزرگ، این¬دست نهادها قابلیت مطرح¬شدن دوباره و بازبینی سازوکارهای درونی و کارکردهای بیرونی و نوین¬سازی کاربردی دارند. با چنین پیش¬زمینه¬ای واز منظر«نهادگرایی نوین» میتوان این پرسش کلیدی را مطرح ساخت که: وقف به مثابه «تشکلی مردم¬نهاد»، «شریعت¬پایه» و «جامعه¬محور» چگونه بر مشارکت سیاسی تأثیر می¬گذارد؟ در پاسخ به این پرسش کلیدی میتوان این فرضیه را مطرح کرد که وقف به¬مثابه سازمانی مردم¬نهاد و نوع¬دوستانه، به صورت غیر مستقیم و غیرمحسوس با ورود به حوزۀ اختیارات دولت در عرصۀ عدالت اجتماعی، با خیراندیشی برخاسته از دوگانۀ شریعت و انسان¬دوستی به بازتوزیع منابع ثروت و سرمایه اقدام می¬کند و مشارکت سیاسی را تسهیل می¬نماید. تشریح وجوه این سازوکار از مسیر بازخوانی مفهوم وقف، پیشینۀ تاریخی آن و مطالعۀ آن، از منظر روش¬نهادگرایی نوین امکان¬پذیر است. این پژوهش با بهره-گیری از روش کیفی- تفهمی تلاش دارد به بازنمایی این حوزۀ مغفول کمک نماید. یافته¬های این پژوهش نشان میدهد که وقف به سه شیوۀ «مشارکت اجتماعی» از طریق تمرکز بر کمکهای بهداشتی- درمانی، «مشارکت اقتصادی» از طریق اعطای اعانات و ارائۀخدمات رفاهی و نیز «مشارکت سیاسی» از طریق کارکردهای فرهنگی- آموزشی به¬ویژه به گروههای نیازمند و اقشار محروم جامعه به روند حکمرانی کمک می¬کند و این استعداد را دارد تا در خدمت مدلی از حاکمیت کارآمد و جامعه¬محور درآید.
پرونده مقاله