همبستگی و انسجام درونی شبکههای سلفی- جهادی از پاره ای جهات شبیه به همبستگی خونی و خاندانی در جوامع قبیلهای است. این امر هر چند معادل عینی پیوند خونی و خاندانی در زندگی قبیله ای نیست، از برخی جهات یادآور مفهوم «عصبیت» ابن خلدون است. به همین دلیل با وجود برخی شباهت ها ن چکیده کامل
همبستگی و انسجام درونی شبکههای سلفی- جهادی از پاره ای جهات شبیه به همبستگی خونی و خاندانی در جوامع قبیلهای است. این امر هر چند معادل عینی پیوند خونی و خاندانی در زندگی قبیله ای نیست، از برخی جهات یادآور مفهوم «عصبیت» ابن خلدون است. به همین دلیل با وجود برخی شباهت ها نمیتوان این مفهوم را برای تحلیل شکل گیری گروه تروریستی داعش و شبکههای مرتبط با آن که از تنوع نژادی و زبانی قابل ملاحظه ای برخوردارند، به کار بست. علاوه بر این شماری دیگر از ویژگی های این گروه از جمله استفاده آن از رسانه های اجتماعی و ساختار شبکه ای آن مختص جوامع جدید است و به نظر میرسد مفهوم قدیم «عصبیت» قادر به تبیین همه ابعاد آن نیست. پژوهش حاضر با تجزیه مؤلفه های عصبیت یعنی پیوند خونی، مذهب و اقتدار و بررسی تحول و پویایی آنها در جریان شکل گیری و همبستگی گروهیِ داعش، امکانات ارائه تحلیلی نوخلدونی در این زمینه را بررسی می کند.
پرونده مقاله
روان کاوی سیاسی متمرکز بر فرایندهای فعالساز بُعد ناخودآگاه و نحوۀ تأثیرگذاری آن بر کنش/واکنش سوژه هاست. در این راستا، هر گفتمانی ذیل مکتب لکانی در حوزۀ «نظم نمادین» به «دیگری بزرگ» یک جامعه تعبیر میشود که در صورت وجود تناقض، سرکوب معنایی و کلاً واگراییِ انضمامی با فضا چکیده کامل
روان کاوی سیاسی متمرکز بر فرایندهای فعالساز بُعد ناخودآگاه و نحوۀ تأثیرگذاری آن بر کنش/واکنش سوژه هاست. در این راستا، هر گفتمانی ذیل مکتب لکانی در حوزۀ «نظم نمادین» به «دیگری بزرگ» یک جامعه تعبیر میشود که در صورت وجود تناقض، سرکوب معنایی و کلاً واگراییِ انضمامی با فضای استعاری وعده داده شدهاش در گزارههای هم-وجودِ مفصل بندی شده در منظومۀ معنایی اش، منجر به شکلگیری سوژههای هیستریک سیاسی میشود. این مسئله ریشه در «گزارههای تروماتیک» گفتمان و فعالسازی وجه «سمپتوماتیک» آن دارد که در جوامع پلورالیستی از منظر پدافند غیرعامل و فعال شدن انرژی جنبشی جامعه و کانالیزه شدن آن توسط دیگر پادگفتمانها، به عنوان رخنۀ نفوذی بسیار مهمی محسوب میشود. این نوشتار با عطف به اهمیت موضوع حاضر، به شناسایی گزارههای تروماتیک در گفتمان نواصلاح طلبی در یک بازۀ زمانی شش ساله (1392-1398)، به منظور واکاوی چرایی تولد سوژههای هیستریک، بر مبنای چارچوب نظری روان کاوی سیاسی مکتب لکانی و روششناسی گفتمانی لاکلائو و موفه در راستای آسیبشناسی انتقادی از وضعیت موجود پرداخته است.
پرونده مقاله
آزادی جمهوریخواهانه یکی از مفاهیم برجسته حوزه آزادی است که با وجود ریشههای تاریخی دیرپا، در دو دهه گذشته به صورت ویژهای مورد توجه آزادی پژوهان قرار گرفته است. این نوشتار مبتنی بر روش تفسیری متن محور در گام نخست به طرح چیستی مفهوم آزادی جمهوریخواهانه میپردازد. سپس ا چکیده کامل
آزادی جمهوریخواهانه یکی از مفاهیم برجسته حوزه آزادی است که با وجود ریشههای تاریخی دیرپا، در دو دهه گذشته به صورت ویژهای مورد توجه آزادی پژوهان قرار گرفته است. این نوشتار مبتنی بر روش تفسیری متن محور در گام نخست به طرح چیستی مفهوم آزادی جمهوریخواهانه میپردازد. سپس از مبانی انسانشناسانه آزادی که علامه طباطبائی در تفسیر المیزان طرح کردهاند بهره برده و با تکیه بر آیات قرآن کریم به ارزیابی انتقادی این مفهوم میپردازد. بر اساس این مفهوم صرف وجود امکان مداخله خودسرانه از سوی عاملی بیرونی، فارغ از آنکه دخالتی در عمل صورت پذیرد یا خیر، به معنای از بین رفتن آزادی اعضای جامعه و به بردگی گماشتن آنها است. مبتنی بر مبانی قرآنی آزادی در دو سطح این مفهوم دارای تناقضاتی اساسی است؛ در سطح مبنایی مبتنی بر درک استقلالی از انسان استوار شده که در تعارض با حقیقت خلافت الهی انسان و لوازم آن قرار دارد. در سطح فرآیندی نیز آزادی جمهوریخواهانه با تکیه بر خواست فردی اعضای جامعه میخواهد ابزارهایی را برای تحقق عینی آزادی و حفاظت از آن طراحی کند. حال آنکه ماهیت تکیه بر خواست فردی انسان در حقیقت تکیه بر فطرت استخدامگر بشر است؛ ویژگیای که خود عامل پیدایش استبداد و اخلال در بهرهمندی اعضای جامعه از آزادیهای خود میباشد. این در صورتی است که تنها با تکیه بر عنصر «حق» است که میتوان جامعه انسانی را از بند استبداد رهانیده و زمینه بهرهمندی انسانها از آزادی را فراهم آورد.
پرونده مقاله