در این پژوهش به تحلیل محتوای کیفی سخنرانی های رئیس جمهور (حسن روحانی) در مجمع عمومی سازمان ملل در سال های 1392، 1393 و 1394پرداخته شده است. بر اساس روش تحلیل محتوای کیفی با رویکرد استقرایی، مقوله های (محورهای) اساسی نهفته در متن، ارتباط بین مقوله ها و مدل مفهومی از هر ک چکیده کامل
در این پژوهش به تحلیل محتوای کیفی سخنرانی های رئیس جمهور (حسن روحانی) در مجمع عمومی سازمان ملل در سال های 1392، 1393 و 1394پرداخته شده است. بر اساس روش تحلیل محتوای کیفی با رویکرد استقرایی، مقوله های (محورهای) اساسی نهفته در متن، ارتباط بین مقوله ها و مدل مفهومی از هر کدام از سخنرانی ها به دست آمد. نتایج این تحلیل نشان می دهد که خشونت سازمانیافته غرب در منطقه مانند حمله به عراق و افغانستان و... باعث خشونت، افراطی گری و جنگ در خاورمیانه شده و خطر نابودی تمدن و ایجاد حکومتهای تروریستی بسیار محتمل است. قدرت های بزرگ باید دست از دخالت های نظامی و غیر نظامی در منطقه بردارند. ایران کشوری امن و خواهان ایفای نقش سازنده در منطقه است. مردم ایران به دولت تدبیر و امید رأی دادند و رویکرد تعاملی دولت ایران منجر به شروع مذاکرات با رویکرد جدید بر سر برنامه هسته ای ایران شد. برنامه دقیق و دیپلماتیک به همراه گفت وگوی سازنده و شهامت انعطاف پذیری ایران منجر به توافق هسته ای شده است. نتیجه توافق هسته ای، لغو تحریم های ناعادلانه، صلح و ثبات در منطقه و جهان و آغاز فصل جدید روابط ایران با جهان در همه زمینه ها خواهد بود. ایران خواهان تعامل اقتصادی و توسعه در دوران پس از توافق است.
پرونده مقاله
قرن بیست ویکم، خیزش امواج توده ای را در شکل های گوناگون به چشم دیده و شاهد رفتارهای گروهی ویرانگر بوده است که با سیمای انسان در قامت کنشگر عقلانی در تناقضی آشکار قرار دارد. انسانی که انتظار می رفت از تجربه های سهمگین توده ای در قرن بیستم درس آموخته باشد، امروز چنان در ن چکیده کامل
قرن بیست ویکم، خیزش امواج توده ای را در شکل های گوناگون به چشم دیده و شاهد رفتارهای گروهی ویرانگر بوده است که با سیمای انسان در قامت کنشگر عقلانی در تناقضی آشکار قرار دارد. انسانی که انتظار می رفت از تجربه های سهمگین توده ای در قرن بیستم درس آموخته باشد، امروز چنان در نقش موجودی غیر عقلانی و فردیت زدایی شده ظاهر می شود که ما را به بازنگری در تأثیر گروه بر فرد و قدرت سهمگین جماعت و توده بر رفتار آدمی فرامی خواند. روان شناسی توده ای در بررسی رفتارهای مخرب انسان در گروه، بر اهمیت شور و احساسات تأکید می کند و در تلاش است تا به شناخت ماهیت توده ها و جماعت های انسانی و مکانیزم های مهار و کنترل قدرت آنها بپردازد. هدف این نوشتار آن است که با استفاده از دیدگاه های «الیاس کانتّی»، به مثابۀ تماشاگر ژرف بین روزگار فاشیسم، نازیسم و استالینیسم، بر خیزش توده ها در قرن حاضر پرتو بیفکند. پرسش اصلی آن است که دیدگاه های کانتی درباره قدرت توده ها در زمانۀ ما چه برای گفتن دارد؟ در پاسخ به این پرسش، با تحلیل محتوای کیفی مهم ترین آثار او در این باره نشان خواهیم داد که دیدگاه های کانتّی میتواند برای مواجهه با پدیده های توده ای، شناخت ماهیت توده ها و تحلیل قدرت و پویایی آنها و نیز شناخت مکانیزم های مهار قدرت توده و جریان های توده ای در قرن بیست ویکم به کار گرفته شود. با نگریستن از منظر روان شناسی توده ای کانتّی درمی یابیم که چگونه با فرسایش سازوکار های مهار توده ها، نه تنها امکان فوران جریان های توده ای از جهان ما رخت برنبسته است، بلکه قدرت توده ها به شکل تهدیدآمیزی، مهارناپذیرتر و افسارگسیخته تر از پیش رخ نشان می دهد.
پرونده مقاله
رابطه مطلوب «خود» و «دیگری» به معنای مواجهه بیناسوژگی، رویکردی انتقادی به مدرنیته است و به دفاع از انسان در مقابل سیطره عقل ابزاری مدرن میپردازد. این موضوع از سوی متفکران فلسفه وجودی ارائه شده و «مارتین بوبر»، صورت بندی نسبتاً روشنی از آن ارائه می کند. بررسی این موضوع چکیده کامل
رابطه مطلوب «خود» و «دیگری» به معنای مواجهه بیناسوژگی، رویکردی انتقادی به مدرنیته است و به دفاع از انسان در مقابل سیطره عقل ابزاری مدرن میپردازد. این موضوع از سوی متفکران فلسفه وجودی ارائه شده و «مارتین بوبر»، صورت بندی نسبتاً روشنی از آن ارائه می کند. بررسی این موضوع در تفکرات نواندیشان دینی که نگاه انتقادی به مدرنیسم دارند، اهمیت دارد. «مهدی بازرگان» به عنوان یکی از نواندیشان دینی متقدم، در جهت مسئله اصلی اش که پیوند دین و مدرنیته است، بر اساس انسان شناسی دینی اش، سوژه ایرانی را با رویکردی معنوی برمی افرازد و به این ترتیب ارتباط مبنایی میان انسان دینی با مفاهیم مدرن برقرار می کند. این ارتباط در نوع مواجهه «خود» و «دیگری» در تفکر او نمود روشنی دارد. بازرگان، «انسان الهی- اجتماعی» را در کانون تفکر خود قرار می دهد و از این جهت مقوّمات مواجهه مطلوب «خود» و «دیگری» و همزمان پیوند مناسب تر انسان دینی با دنیای مدرن را فراهم می کند.
پرونده مقاله
ناکارآمدی و عقب ماندگی ساختار نظام سیاسی حاکم بر ایرانِ دوران قاجاریه، دستاوردی جز فقر، بیماری، تحقیر و شکست برای مردم به ارمغان نیاورد. این امر بدان معناست که الگوی حکومت مندی متافیزیکی حاکم، قادر به پاسخگویی نیاز ها و مقتضیات زمان حاضر نبوده است. از این رو نخبگان سیا چکیده کامل
ناکارآمدی و عقب ماندگی ساختار نظام سیاسی حاکم بر ایرانِ دوران قاجاریه، دستاوردی جز فقر، بیماری، تحقیر و شکست برای مردم به ارمغان نیاورد. این امر بدان معناست که الگوی حکومت مندی متافیزیکی حاکم، قادر به پاسخگویی نیاز ها و مقتضیات زمان حاضر نبوده است. از این رو نخبگان سیاسی سعی کردند تا با الهام از تمدن غرب، تغییری در پارادایم اندیشه ای حاکم بر ساختار سیاسی نظام سنتی ایران ایجاد کنند و شیوۀ جدیدی از سامان دهی امر سیاسی را جایگزین نمایند. کاوش در نظریه های این نخبگان، حکایت از تحولی مهم در سپهر اندیشه ای ایرانیان دارد؛ زیرا نخستین بار بود که از مفاهیمی از قبیلِ قانون، قدرت محدود، پارلمان، عدالت خانه و حکومتِ مردم سخن رانده میشد. این رویکرد گواه بر آن است که جامعه و ساختار سیاسی ایران در حال گام برداشتن به سمت نوع مدرنِ حکومت مندی است. در میان نخبگان مطرح در این حوزه، «محمدعلی فروغی» دارای نظریه ای منسجم و سنجیده درباره شکل مناسب دولت در کالبد سیاسی ایران است. بدین منظور در این پژوهش قصد داریم تا به بررسی آثار اندیشه ای وی پرداخته، بر انگارۀ وی درباره حکومت مند شدن دولت تمرکز کنیم و به این پرسش پاسخ دهیم که فروغی چه نوعی از دولت را برای استقرار در ساختار سیاسی ایران مناسب می دانسته است؟ این دولت دارای چه شاخص ها و مؤلفه هایی است؟ تبلور سازه ذهنی وی درباره دولت در اعمالش چگونه بوده است؟ فرضیه پژوهش این است که به نظر می رسد که فروغی شکل مشروطه سلطنتی همراه با فنونی چون دولت مبتنی بر قانون اساسی، تفکیک قوا، مجلس قدرتمند، قوه قضاییه و به رسمیت شناختن حقوق شهروندی از قبیل آزادی بیان و عقیده، مسکن، شغل و... را در اندیشه و کنش خود دنبال می کرده است. فرضیه پژوهش در قالب چارچوب نظری هرمنوتیک اسکینر آزمون شده است.
پرونده مقاله
«هانا آرنت»، اندیشمند سیاسی، با طرح مقوله «فضیلت مدنی» و نقد دموکراسیِ لیبرال، سعی در ارائه راه حلی برای استقرار زندگی نیک در زمانه خود دارد. در «فضیلت مدنی» آرنت، انسان ها باید بتوانند آزادی و برابری خود را به عنوان شهروند و در فضای گفت وگو و تعامل به دست آورند. از سو چکیده کامل
«هانا آرنت»، اندیشمند سیاسی، با طرح مقوله «فضیلت مدنی» و نقد دموکراسیِ لیبرال، سعی در ارائه راه حلی برای استقرار زندگی نیک در زمانه خود دارد. در «فضیلت مدنی» آرنت، انسان ها باید بتوانند آزادی و برابری خود را به عنوان شهروند و در فضای گفت وگو و تعامل به دست آورند. از سوی دیگر، «آمارتیا سن» در رهیافتِ توسعه انسانی، با نقد نظریه مدرنیزاسیون و اقتصاد رشد، درصدد اخلاقی کردن اقتصاد در حیطۀ اندیشۀ سیاسی است. سن با مقولۀ «توانمندی» خود، توسعه را «به مثابه آزادی» ترسیم کرده است و توانمندی را راه-کاری به سوی آزادی انسان می داند که در فضایی برابر و اخلاقی، هر فرد انسانی ضمن کارگزاری و توانایی لازم در برابر دیگران، امکان گفت وگو و مباحثه در موقعیت و فضایی دموکراتیک داشته باشد. پرسشی که در این مقاله مطرح می-شود این است که نسبتِ «فضیلت مدنی» در اندیشه سیاسی آرنت و رویکردِ «توانمندی» در توسعۀ انسانی آمارتیا سن با توجه به تأکیدی که بر عاملیت دارند، چگونه است. بر اساس پرسش در نظر گرفته شده، فرضیه مبنی بر این است که می توان «توانمندی» آمارتیا سن را در راستایِ «فضیلت مدنی» آرنت دانست که اولویت اساسی هر دو، کارگزاری و عاملیت انسانی است. در این مقاله نشان داده میشود که «توانمندی» در اندیشه سن در وجه مدنی خود با عنوان فضای مفاهمه و تعامل، با «فضیلت مدنی» آرنت که همانا مسئولیت شهروندی در فضای گفت وگو و تعامل است، می تواند اشتراک معنایی و عملی داشته باشد.
پرونده مقاله
شاعران ایرانی از دیرباز از ارکان اصلی و واسطهای میان مردم و دستگاه حاکمیّت بوده اند و به خاطر ارتباط مستقیم با حاکمیّت، نحوه معاش و گذران زندگی آنها همیشه از این ارتباط تأثیر پذیرفته است. حافظ به عنوان یکی از چهرههای شاخص ادبیّات ایران، نه تنها از این قاعده مستثنی نی چکیده کامل
شاعران ایرانی از دیرباز از ارکان اصلی و واسطهای میان مردم و دستگاه حاکمیّت بوده اند و به خاطر ارتباط مستقیم با حاکمیّت، نحوه معاش و گذران زندگی آنها همیشه از این ارتباط تأثیر پذیرفته است. حافظ به عنوان یکی از چهرههای شاخص ادبیّات ایران، نه تنها از این قاعده مستثنی نیست، بلکه زندگی او عجیب با تحولات زمانه و جابه جایی حاکمان گره خورده است. پرسش اصلی پژوهش این است که این تحولات چه تأثیری بر اندیشه سیاسی حافظ گذاشتند و حافظ راه رهایی از مشکلات زمانه را در چه میدید؟ برای پاسخ به پرسش یادشده با به کارگیری نظریّه «اسپریگنز» (مشکلشناسی، علتشناسی، جامعه آرمانی، راه حل) و روش توصیفی - تحلیلی، ویژگی های اندیشه سیاسی حافظ توضیح داده شده است. طبق چارچوب نظری، یافتههای پژوهش نشان میدهد که حافظ مشکل سیاسی جامعه خود را در قتل، زندان، تکفیر، تهمت، فساد، ناامنی و بی ثباتی میدید. او در مقام علت یابی تزویر و ریا، سوء استفاده از مقام و موقعیت و ظلم را عامل بسترساز بروز اعتراضات در جامعه میدانست. همچنین جامعه آرمانی حافظ در حوزههای مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، ویژگیهایی همچون پرهیز از بدگویی، ریا، انجام کار بد و تأکید بر ساده زیستی و قناعت، بی اعتنایی به حسودان و دل نبستن به دنیا و قدرت داشت. از نگاه حافظ، راه حل فائق آمدن بر این مشکلات در اصلاح گری، پرهیز از ظلم، تسامح و مدارا، عبرت گرفتن از تاریخ و پندپذیری بود.
پرونده مقاله
رویکرد تجدیدنظرطلبی در سیاست خارجی دولتها نه تنها باید مورد توجه جدیتری در نظریهپردازی روابط بینالملل قرار گیرد، بلکه ضروری است که این پدیده در رهیافت پسااثباتگرایانه و با توجه به انگیزههای غیر مادی مطالعه گردد. نظریه روحیهبنیان «ریچارد ندلیبو» که با مبنا قر چکیده کامل
رویکرد تجدیدنظرطلبی در سیاست خارجی دولتها نه تنها باید مورد توجه جدیتری در نظریهپردازی روابط بینالملل قرار گیرد، بلکه ضروری است که این پدیده در رهیافت پسااثباتگرایانه و با توجه به انگیزههای غیر مادی مطالعه گردد. نظریه روحیهبنیان «ریچارد ندلیبو» که با مبنا قرار دادن پدیده و مفهوم روحیه و محرکها و انگیزههای آن، تقابل و چالشگری در عرصه روابط بینالملل را تبیین می کند، چارچوب مناسبی برای مطالعه رفتار تجدیدنظرطلبانه دولتها در عرصه سیاست خارجی و روابط بینالملل ارائه میدهد. نظریه ندلیبو همچنین میتواند چارچوب مناسبی برای تحلیل سیاست خارجی ج.ا.ا. به عنوان دولتی تجدیدنظرطلب باشد. این نوشتار در پی پاسخ به این پرسش است که بر اساس نگرش ندلیبو، روحیه چگونه دولتها را به سمت تجدیدنظرطلبی در روابط بینالملل سوق میدهد؟ در پاسخ، این فرضیه مطرح میشود که روحیه از طریق انگیزهها و محرکهای عزت، غرور و سرافرازی، دولتها را به سمت تجدیدنظرطلبی در روابط بینالملل سوق میدهد.
پرونده مقاله
همان طور که درباره نقش و اثرگذاری فضای مجازی و شبکههای اجتماعی آنلاین در زندگی بشر امروز یقین داریم، کم و بیش به همان اندازه هم همچنان درباره امکانات و توانمندی و اثربخشی فضای مجازی برای ایجاد تحولات سیاسی، دموکراتیک و مدنی، ابهام و شک داریم. به ویژه عرصۀ نظریۀ سیاسی چکیده کامل
همان طور که درباره نقش و اثرگذاری فضای مجازی و شبکههای اجتماعی آنلاین در زندگی بشر امروز یقین داریم، کم و بیش به همان اندازه هم همچنان درباره امکانات و توانمندی و اثربخشی فضای مجازی برای ایجاد تحولات سیاسی، دموکراتیک و مدنی، ابهام و شک داریم. به ویژه عرصۀ نظریۀ سیاسی نیازمند تأمل و سنجش فکورانه این پدیده دنیای نو با محک عقل و نظریه های سیاسی است تا به فهم درستی از امکانات شبکههای اجتماعی آنلاین برای سیاست نائل آید. این مقاله پژوهشی است نظری درباب امکانات سیاسی شبکههای اجتماعی آنلاین و ارزیابی تضمنات سیاسی فضای مجازی از منظری آرنتی و امکان قرار گرفتن آن در جایگاه حوزه عمومی یا یک آگورای مجازی در نسبت با مفاهیم و دقایق تلقی آرنت از سیاست. در این ارزیابی، تلقی «هانا آرنت» از امر سیاسی را ملاک و معیار قرار میدهیم و سعی می کنیم تا روشن کنیم که «آیا شبکههای اجتماعی مجازی میتوانند کنش سیاسی راستین به معنای آرنتی آن را تسهیل کنند یا خیر؟». به عبارت دیگر و در بیانی آرنتی، «آیا شبکههای مجازی برای سیاست، فرصت و امکان هستند یا ضد سیاسی و تهدید؟». این بررسی نشان میدهد در حالی که سیاست در قالب مفهوم عمل در اندیشه آرنت بینالأذهانی، متکثر، مشارکتی، زبانی و گفتوگویی و ظهور در عرصۀ عمومی است، فضای مجازی و شبکههای اجتماعی آنلاین بیشتر عرصه خواستههای شخصی و مطالبات معیشتی، بیهوده گویی، غلبه امر اجتماعی و ویژگیهای همگون ساز و ضد کثرت گراست که امکانات سیاسی آنها را با تردید جدی مواجه میکند.
پرونده مقاله
نظریۀ نوآیین مقاومت که متضمن تبیین آن به مثابه یک «حق» است ، از اصول بنیادین نظام های حکومتی مشروطه جدید است. هر چند برخی کارکرد این مفهوم به عنوان «حق» را بیشتر هنجاری و نه بنیانی برای عمل سیاسی میدانستند، نقش آن حتی به مثابه اصلی هنجاری سبب یادآوری محدودیت-های قدرت س چکیده کامل
نظریۀ نوآیین مقاومت که متضمن تبیین آن به مثابه یک «حق» است ، از اصول بنیادین نظام های حکومتی مشروطه جدید است. هر چند برخی کارکرد این مفهوم به عنوان «حق» را بیشتر هنجاری و نه بنیانی برای عمل سیاسی میدانستند، نقش آن حتی به مثابه اصلی هنجاری سبب یادآوری محدودیت-های قدرت سیاسی به حاکمان میشود و شهروندان را مجهز به ابزاری برای تأثیرگذاری بر تصمیم های آنها می کند. مبنای این نظریه به اندیشۀ مهم ترین فیلسوفان سیاسی مدرن مانند «توماس هابز» و «جان لاک» برمی گردد. در واقع هابز در نظریه خود، وجود «کانون و نقاطی از مقاومت» را در جهت «صیانت نفس» تشخیص داده، اما لاک، قدرت حکومت را مشروط به رعایت و اجرای قوانینی میکرد که در صورت سرپیچی از آنان، حق انقلاب یا مقاومت و انحلال به مردم داده شده بود. بر همین اساس مقاومت، حق طبیعی، اخلاقی و بنیادین شهروندان بود که تنها در شرایط نقض و اضمحلال اصول بنیادین و مورد اجماع همگان به آن مراجعه میشد. پژوهش حاضر نیز به ایضاح فرآیند تدوین نظریه مقاومت در اندیشه سیاسی جدید بر اساس «حق مقاومت» همه افراد حاضر در اجتماع میپردازد و اندیشه مشروطه خواهی نوین را نخستین محمل نظری آن در نظر می گیرد.
پرونده مقاله
جوامع مختلف برای قرار گرفتن در مسیر بهبود شرایط اجتماعی و اقتصادی خود نیازمند فراهم نمودن زمینه های رشد و توسعه علمی هستند. جمهوری اسلامی ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست و برای رسیدن به توسعه و بهبود شرایط اجتماعی و اقتصادی خود نیازمند توسعه علوم به ویژه در حوزه علوم چکیده کامل
جوامع مختلف برای قرار گرفتن در مسیر بهبود شرایط اجتماعی و اقتصادی خود نیازمند فراهم نمودن زمینه های رشد و توسعه علمی هستند. جمهوری اسلامی ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست و برای رسیدن به توسعه و بهبود شرایط اجتماعی و اقتصادی خود نیازمند توسعه علوم به ویژه در حوزه علوم انسانی به عنوان اساس تحول جامعه است. پرسشی که در اینجا مطرح می شود این است که مهم ترین موانع توسعه علوم انسانی در ایران کدامند؟ فرضیه ای که در پاسخ به این پرسش می توان مطرح کرد این است که مجموعه ای از عوامل معرفتی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، موانع توسعه علوم انسانی در ایران را ایجاد نمودهاند که این موانع نیز هم عرض و هم ارزش نیستند و برخی نسبت به برخی دیگر تقدم داشته، جنبه تعیین کنندگی دارند. با استفاده از نظریه خردگرایی نقاد، موانع توسعه علوم انسانی در ایران بررسی شده است.
پرونده مقاله