فهرست مقالات
-
دسترسی آزاد مقاله
1 - مجلس شورای اسلامی و سیاستگذاری در ایران (1359-1387)
وحید سینائی سمیه زمانیاین مقاله با استفاده از نظریة ساختار- کارگزار و روش تحلیل ساختارهای قانونی و مطالعة کنش¬های کارگزاران با طراحی و کاربست یک مدل مفهومی- نظری به بررسی عوامل مؤثر بر نقش مجلس شورای اسلامی در فرایند سیاست¬گذاری در ایران و میزان اثرگذاری آن در این فرایند میپردازد. در چارچوب چکیده کاملاین مقاله با استفاده از نظریة ساختار- کارگزار و روش تحلیل ساختارهای قانونی و مطالعة کنش¬های کارگزاران با طراحی و کاربست یک مدل مفهومی- نظری به بررسی عوامل مؤثر بر نقش مجلس شورای اسلامی در فرایند سیاست¬گذاری در ایران و میزان اثرگذاری آن در این فرایند میپردازد. در چارچوب نظریة ساختار- کارگزار، نقش مجلس در سیاست¬گذاری متأثر از دسته¬ای از ساختارها و كنشگران است. ساختارها شامل اختيارات و صلاحيّت¬های مجلس، سازمان دروني مجلس، چگونگی توزيع قدرت در نظام سیاسی و ساخت¬های بيرون از مجلس اما مؤثر بر آن و كنشگران شامل رئيس مجلس، رئيس قوة مجريه، نمايندگان و گروه¬هاي نفوذ هستند. داده¬های موجود و گردآوری شده و کاربست آنها در چارچوب نظریة ساختار و کارگزار و مدل مفهومی مقاله نشان می¬دهد مجلس در فرایند سیاستگذاری ایران تعیین¬کننده نيست، اما اثرگذار است. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
2 - عصبیت ابنخلدون و سرمایة اجتماعی؛ تحلیلی بر ثبات سیاسی
علیاکبر اسدی کویجی ابوالفضل شکوریبحث در باب ثبات سياسی و نظم اجتماعی و بالعکس انحطاط و زوال، يکی از بحثهای محوری در انديشة سياسی و اجتماعی است. سدهها قبل، یکی از اندیشمندان اسلامی، ابنخلدون با رويکردی نوين، با نظریهپردازی در حيطة مفهوم عصبيت، به کالبدشکافی نظم و ثبات سياسی پرداخته و مفهومسازی جدید چکیده کاملبحث در باب ثبات سياسی و نظم اجتماعی و بالعکس انحطاط و زوال، يکی از بحثهای محوری در انديشة سياسی و اجتماعی است. سدهها قبل، یکی از اندیشمندان اسلامی، ابنخلدون با رويکردی نوين، با نظریهپردازی در حيطة مفهوم عصبيت، به کالبدشکافی نظم و ثبات سياسی پرداخته و مفهومسازی جدیدی در حیطة آن صورت داده است. امروزه نیز تحليل نظم و ثبات سياسی- اجتماعی حول مفهوم سرماية اجتماعی، نگرشی خاص را ميان پژوهشگران گسترش داده و نظریهپردازیهای مختلفی را مترتب شده است. هدف مقالة حاضر، تبيين ضرورت بازنگري و شناخت انديشة متفكر بزرگ اسلامي، ابنخلدون و كاربردهاي كنوني آن است؛ زيرا عقيده بر اين است كه بسياري از جنبههاي انديشة او همراه با اصلاح و جرح و تعديل، قابل انطباق و بهرهگيري براي شرايط اجتماعي نوين است و به نظر ميرسد رسيدن به اين خواسته از راه مطالعة تطبيقي ميان جنبهاي از انديشة او و يكي از مفاهيم عصر جديد به عنوان راه حل بسياري از معضلات، امكانپذير باشد. هدف اين است كه با تحليل محتواي انديشة ابنخلدون در باب عصبيت و مقايسة آن با مفهوم سرماية اجتماعي، پرتويي نو بر انديشة او به منظور قابل فهم ساختن هر چه بيشتر آن براي مردمان اين روزگار و حل معضلات جوامع كنوني تابانده شود. يافتهها و نتايج مقاله نشان ميدهد كه انديشة اجتماعي- سياسي ابنخلدون ميتواند در پرتو مفاهيم مدرن بازخواني شده و امكانات نظري- تحليلي مناسبي براي تبيين سرمايههاي اجتماعي به دست دهد. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
3 - سیاست جهانیشده؛ ساختیابی مجدد سامان سیاسی در منظومة دولت بینالمللی شده
رضا رحمتي علي کريمي ملهدولت شکل گرفته در فضای مسلط نظام وستفالیایی، که در آن دولت قدرت فائقه داشت، در مواجهه با جهانیشدن و همچنین در قالب برداشت نظریة پست¬مدرنیسم دچار تحول و در برخی موارد از جمله گزاره¬های شهروندی و حقوق بین¬الملل مجبور به واگذاری قدرت خود شده است. جهانیشدن فرایندی است که چکیده کاملدولت شکل گرفته در فضای مسلط نظام وستفالیایی، که در آن دولت قدرت فائقه داشت، در مواجهه با جهانیشدن و همچنین در قالب برداشت نظریة پست¬مدرنیسم دچار تحول و در برخی موارد از جمله گزاره¬های شهروندی و حقوق بین¬الملل مجبور به واگذاری قدرت خود شده است. جهانیشدن فرایندی است که سیاست را جهانی کرده و به شبکه¬ای شدن در دهکده¬ای جهانی و شکلگیری حوزة عمومی جدیدی انجامیده است که شهروندان آن فارغ از دخالت قدرتی که انحصار مشروع کاربرد زور را داشته باشد با هم در تعامل هستند. نظریة پستمدرنیسم نیز که به دولت به عنوان یکی از بازیگران حوزة تعریف شدة روابط بین¬الملل می¬نگرد و تلاش دارد از خرده نظام¬های فراموش شده اعادة وجود کند، به صورتبندی متفاوتی از عناصر شاکلة دولت جدید رهنمون میشود. این دولت جدید را ميتوان به دلیل پذیرش هنجارهای نهادینهزدایی شدة نظام بین¬الملل و ساختارزدایی شدن نظام متصلب وستفالیایی، دولت بین¬المللی شده نام نهاد. لذا فرضیة این پژوهش این است که نظریة پستمدرنیسم در روابط بینالملل و فرایند جهانی¬شدن در عرصة نظری، به شکل¬گیری گفتمان جدیدی در حوزة تکوین و قوام دولت بین¬المللی شده منجر گردیده است. در همین راستا سه خط بارز تغییر، شامل دولت غیر ملی شده، دولت غیردولتی شده و رژیم¬های سیاسی- اقتصادی نهادینه شده، شاخصهای تحول گفتمان دولت را از قالب وستفالیایی به دولت بین¬المللی شده، نشان میدهند. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
4 - گونهشناسی فرهنگ سیاسی، مطالعۀ موردی: دانشجویان دانشگاه کردستان
هادی خانیکی حمید سرشاراین مقاله بر اساس مطالعۀ یک نمونۀ 365 نفری از دانشجویان دانشگاه کردستان با روش پیمایشی و استفاده از تکنیک پرسشنامه به فرهنگ سیاسی دانشجویان و عوامل مؤثر بر آن پرداخته است. در این فرایند بر مبنای نظریۀ آلموند و وربا سه نوع فرهنگ سیاسی «محدود»، «تبعی» و «مشارکتی» در نظر چکیده کاملاین مقاله بر اساس مطالعۀ یک نمونۀ 365 نفری از دانشجویان دانشگاه کردستان با روش پیمایشی و استفاده از تکنیک پرسشنامه به فرهنگ سیاسی دانشجویان و عوامل مؤثر بر آن پرداخته است. در این فرایند بر مبنای نظریۀ آلموند و وربا سه نوع فرهنگ سیاسی «محدود»، «تبعی» و «مشارکتی» در نظر گرفته شده که بر اساس سه نوع جهتگیری «شناختی»، «احساسی» و «ارزیابانه» نسبت به چهار مقولۀ «نظام به عنوان یک کل»، «دروندادها»، «بروندادها» و «خود همچون یک بازیگر سیاسی» مشخص می¬شود. متغیرهای زمینه¬ای و مستقل در این پژوهش عبارتاند از: جنسیت، قومیت، مذهب، رشتۀ تحصیلی، مقطع تحصیلی، جامعه¬پذیری سیاسی و رسانه¬های جمعی. نتایج تحقیق نشان می¬دهد که جمعیت مورد مطالعه الگوهای متفاوتی از فرهنگ سیاسی دارند و الگوی غالب در میان آنان الگوی «غیرمشارکتی- اعتراضی» است که در نظریۀ آلموند و وربا تعریف نشده است. یافته¬های این پژوهش همچنین حاکی از آن است که از میان عوامل مؤثر بر فرهنگ سیاسی، متغیرهای استفاده از رسانه¬های جمعی، مذهب، قومیت و مقطع تحصیلی تأثیر معناداری بر الگوی فرهنگ سیاسی دارند. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
5 - بررسی رابطة بین همگرایی اقوام (ترک و کرد) و احساس امنیت پایدار و شناخت عوامل مؤثر بر تقویت همگرایی اقوام در استان آذربایجان غربی
شفیع بهرامیان امید بهرامیانبا توجه به موقعیت ژئوپولیتیکی استان آذربایجان غربی و تکثر قومی و فرهنگی آن، بررسی عوامل مؤثر بر تقویت ارتباط سازنده بین اقوام ساکن و همگرایی آنها و همچنین تأثیر این همگرایی بر میزان امنیت پایدار، مسئلة این پژوهش بوده است؛ لذا این تحقیق در پی شناسایی عوامل مؤثر بر همگرای چکیده کاملبا توجه به موقعیت ژئوپولیتیکی استان آذربایجان غربی و تکثر قومی و فرهنگی آن، بررسی عوامل مؤثر بر تقویت ارتباط سازنده بین اقوام ساکن و همگرایی آنها و همچنین تأثیر این همگرایی بر میزان امنیت پایدار، مسئلة این پژوهش بوده است؛ لذا این تحقیق در پی شناسایی عوامل مؤثر بر همگرایی اقوام و تأثیر آن بر احساس امنیت پایدار در آذربایجان غربی است. روش تحقیق این پژوهش از نوع پیمایشی با پرسشنامة کتبی و جامعة آماری آن کل شهرهای دوقومیتی استان آذربایجان غربی و شهر مهاباد است. روش نمونهگیری در آن از نوع خوشهای و حجم نمونه 500 نفر است. با بررسی اطلاعات به دست آمده در این تحقیق نتایج زیر حاصل شده است: - همگرایی اقوام بر امنیت پایدار تأثیر مستقیم دارد و بیش از 20% از تغیيرات آن را تبیین میکند و به ترتیب بیشترین تأثیر را بر ابعاد امنیت ملی، امنیت انسانی و در نهایت بعد امنیت جهانی دارد. - از عوامل بررسی شده که تأثیرشان بر تقویت همگرایی اقوام معنیدار بوده است: سن و دخالت بیگانگان در دو بعد میزان استفاده و میزان اعتماد به بستههای فرهنگی و خبری رسانههای بیگانه، تأثیر معکوسی بر میزان همگرایی اقوام میگذارند. - از عوامل شناسایی شده دیگر که به صورت معنیدار بر تقویت همگرایی اقوام تأثیر میگذارند، به ترتیب، متغیرهای تأثیر دخالت نخبگان سیاسی، سرمایة فرهنگی، تحصیلات، ملیگرایی (ایرانی بودن)، دینگرایی، تصور مردم از فضای سیاسی- اداری و سابقة ازدواج برونگروهی در نزدیکان، بیشترین تا کمترین تأثیر را بر همگرایی اقوام در آذربایجان غربی دارند. - تأثیر عوامل زمینهای مانند جنسیت و نوع شغل سرپرست خانوار و همچنین متغیرهای اساسی احساس محرومیت نسبی وگرایش به جهان وطنی، بر تقویت همگرایی اقوام این استان از نظر آماری تأیید نشد. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
6 - تحول مفهوم «حاكميت» در قالب رويكردهاي سیاسی و بينالمللي
شهروز ابراهيمي«حاکمیت» اگرچه با تغییر و تحولات رخ داده در روابط بینالملل، حقوق بینالملل و اشکال ارتباطات، متحول شده، ولی این تحولات عملی بدون عقبة نظری صورت نگرفته است. اصل «حاکمیت» پس از معاهدة وستفالیا (1648) همراه با تأسیس سیستم دولتـ ملتها به وجود آمد؛ ولی این ادعای هنجاری و چکیده کامل«حاکمیت» اگرچه با تغییر و تحولات رخ داده در روابط بینالملل، حقوق بینالملل و اشکال ارتباطات، متحول شده، ولی این تحولات عملی بدون عقبة نظری صورت نگرفته است. اصل «حاکمیت» پس از معاهدة وستفالیا (1648) همراه با تأسیس سیستم دولتـ ملتها به وجود آمد؛ ولی این ادعای هنجاری و اصل حقوقی هرگز مطلق نبوده است. در عرصة نظریهپردازی تحول این اصل از سدههای 18و19 تا به امروز در نتیجة چالشهای نظری آن و در بستر تقابل رویکردها بوده که متحول شده و به تدریج از مطلق بودن آن کاسته شده است. در این مقاله، این تحولات که در اصل حاکمیت ایجاد شده، در بستر چهار تقابل نظری کلان سیاسی بینالمللی بررسی شده است: تقابل اول که ریشه در دورة روشنگری اروپا و سدههای 18 و 19 دارد بین «اجتماعگرایی» و «جهانـ میهنگرایی» است. تقابل دوم، «بین رئالیسم» و «ایدهآلیسم» است که از شکلگیری رسمی رشتة روابط بینالملل تا دهة 1970 ادامه دارد. تقابل سوم بین «نورئالیسم» و «لیبرالیسم» (از دهة1970 تا 1990) و بالأخره تقابل آخر بین رئالیسم و نورئالیسم با مجموعه نظریههای انتقادی پس از جنگ سرد است. ویژگی عمدة این چهار تقابل که از عصر روشنگری اروپا در عرصة نظریهپردازی حاکمیت و دولت آغاز شده و تا به امروز ادامه دارد، این است که در هر یک از این تقابلهای نظریهپردازی، در واقع تقابل بین ایدة حاکمیتِ محدود به سطح«دولت» و حاکمیتِ «فراتر از سطح دولت» است. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
7 - نسبت سوژه و قدرت در رمانهای دُنکیشوت و مادام بوواری با ابتنای بر دیدگاههای میشل فوکو
زینب صابر پرویز ضیاء شهابیرمان¬های دُنکیشوت و مادام بوواری از جمله آثار تأثیرگذار بر تاریخ ادبیات داستانی شمرده می¬شوند. در این مقاله تلاش شده با تكيه بر دیدگاه¬های میشل فوکو (1926-1984)، فیلسوف فرانسوی، این دو رمان مقایسه و تحلیل شود. فوکو با تبیین سازوکار ساختار قدرت در صورت¬بندی سوژه، به نق چکیده کاملرمان¬های دُنکیشوت و مادام بوواری از جمله آثار تأثیرگذار بر تاریخ ادبیات داستانی شمرده می¬شوند. در این مقاله تلاش شده با تكيه بر دیدگاه¬های میشل فوکو (1926-1984)، فیلسوف فرانسوی، این دو رمان مقایسه و تحلیل شود. فوکو با تبیین سازوکار ساختار قدرت در صورت¬بندی سوژه، به نقد مبانی متافیزیک غربی اهتمام دارد. طرح فکری فوکو، برملا کردن معیارها و اصول بدیهی¬ انگاشته¬ای است که ساختار قدرت بر آن اساس، شکل بهنجارِ زیستن را تعریف میکند. در این طرح فکری، تفسیر آثار ادبی جایگاه حائز اهمیتی دارد. این مقاله می¬کوشد نحوة مواجهه و مقابلة دُنکیشوت و مادام بوواری را با فرایند بهنجارسازی در فرهنگ غربی تبیین کند و نشان دهد که این دو چگونه برای گریز از زندگی بهنجار، شیوه¬ای تازه از زیستن را بر مبنای ادبیات و داستان برای خویش خلق می¬کنند و به تعبیر بهتر با کمک گرفتن از ادبیات و جهان داستان، شکل دیگری از سوژهمندی را برای خود تعریف می¬کنند. در این فرایند، داستان و واقعیت و یا واژه¬ها و چیزها در هم می¬آمیزند. مقالة حاضر بر آن است تا از سویی طرح زندگی دُنکیشوت و مادام بوواری را بر اساس مفاهیم بهنجارسازی و انقیاد فوکو تحلیل و تبیین کند و نشان دهد که ادبیات در گونهای خاص می¬تواند به شکلی اصیل در مقابل ساختارهای مسلط بر زندگیِ بهنجار، بایستد و با استقرار خود به منزلة شکلی تازه و متمایز از هنجار مسلط، طرحی نو دراندازد؛ و از سوی دیگر نشان دهد که ساختار مسلط نیز در مقابل هر تفاوتی با مشخص کردن آن تفاوت به مثابة گونهای «نابهنجاری» به کنترل، اصلاح، طرد، حبس و حذف شکلهای مختلف غیریت مبادرت می¬ورزد. پرونده مقاله