این مقاله با مبنا قرار دادن فناوري، یعنی عرصه اندیشه عملی و توانایی ناخودآگاهی، بدیهی و حضوری انسان سعی می کند، سه گونه از حکومتمندی در سیر فلسفه سیاسی را ترسیم كند. حکومت مندی تنظیم رفتار جمعی انسانها به شیوه مطلوب در امر سیاسی و کاهش احتمال مخاطرات آن و افزایش احتما چکیده کامل
این مقاله با مبنا قرار دادن فناوري، یعنی عرصه اندیشه عملی و توانایی ناخودآگاهی، بدیهی و حضوری انسان سعی می کند، سه گونه از حکومتمندی در سیر فلسفه سیاسی را ترسیم كند. حکومت مندی تنظیم رفتار جمعی انسانها به شیوه مطلوب در امر سیاسی و کاهش احتمال مخاطرات آن و افزایش احتمال سود، لذت و شادی است. بر این اساس سه نوع آرمانی پدیدار آگاهی سیاسی یعنی متافیزیک، فیزیک و اطلاعات سه عصر را شکل می دهند. این مقاله سیر اندیشه ای و عملی به صورت وجه منفی و مثبت سیاست را بررسی کرده و با عرضه بحرانها و گذرها نظريه شانس را معرفی می کند. اینکه انواع گوناگون حکومت مندی کداماند؟ آیا هیچ قانون خاصی در حکومت مندی ها به لحاظ تاریخ فلسفه سیاسی وجود دارد؟ تبلور حکومت مندی در سه عصر آگاهی بشر به چه نحوی است؟ سؤالهایی هستند که در این مقاله بررسی میشوند، تا حکومت مندی از سازة منفی در عصر اطلاعات به تمام حوزة اندیشه سیاسی بسط پیدا کند و در قالب یک نظريه بیطرفانه خود را نمایان سازد.
پرونده مقاله
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، متخصصان و عالمان حوزه دین و سیاست با مسائل جدید علمی، آراء سیاسی تازه و روش های نوینِ تفسیرِ متون دینی روبرو شدند. در این میان، محمدتقي مصباح یزدی و محمد مجتهد شبستری با استفاده از روش های سنتی یا هرمنوتیکی به سراغ متون دینی رفتند. آنها چکیده کامل
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، متخصصان و عالمان حوزه دین و سیاست با مسائل جدید علمی، آراء سیاسی تازه و روش های نوینِ تفسیرِ متون دینی روبرو شدند. در این میان، محمدتقي مصباح یزدی و محمد مجتهد شبستری با استفاده از روش های سنتی یا هرمنوتیکی به سراغ متون دینی رفتند. آنها با بهرهگیری از روش های مختلف و قصد و نیت متفاوت، دو گونه فهم و تفسیر از متون دینی و مقولاتی چون آزادی عرضه ميكنند. نگارندگان در این مقاله با بهرهگیری از روش هرمنوتیک قصدگرای کوئنتین اسکینر و پرداختن به نیت و انگیزه این دو شخصیت سیاسی-مذهبی، به علت اصلی اختلاف آنها در تفسیر متون دینی و تأثیر این برداشت و تفسیر بر مقوله آزادی در آراء سياسي آنها میپردازند. مجتهد شبستری با اتخاذ روش تفسیری و هرمنوتیکی و با قصد حفظ ایمان و انسانیت مؤمنان و تغيير وضع موجود، دین را به گونه اي تفسیر ميكند كه قابليت پذیرش آزادی و شرایط سیاسی-اجتماعی باز توأم با مدارا و تساهل را داشته باشد. مصباح یزدی نیز با تأکید بر روش سنتی و فقه محور، به قصد حفظ جايگاه دين در حوزه مسائل سياسي و اجتماعي و با توجه به اینکه معتقد است دین برنامه جامع و کاملی برای تمام امور دنیوی و اخروی انسان دارد، آزادی انسان را محدود و آن را وسیلهای برای رسیدن به هدفهای متعالیتری که دین تعیین کرده است میداند و اوضاع سیاسی-اجتماعی ليبرال را نفی می کند.
پرونده مقاله
یکی از بزرگترین مدعاهای اندیشه لیبرال در نیمه دوم قرن بیستم به این نکته بر میگردد که میتوان لیبرالیسم را به مثابه یک دستگاه هنجاری، با ارجاع به مفهوم تکثرگرایی ارزشی توجیه کرد. اولین اندیشمندی که این ادعا را در قالب اندیشهای نظاممند عرضه كرد سر آیزایا برلین فیلسوف س چکیده کامل
یکی از بزرگترین مدعاهای اندیشه لیبرال در نیمه دوم قرن بیستم به این نکته بر میگردد که میتوان لیبرالیسم را به مثابه یک دستگاه هنجاری، با ارجاع به مفهوم تکثرگرایی ارزشی توجیه کرد. اولین اندیشمندی که این ادعا را در قالب اندیشهای نظاممند عرضه كرد سر آیزایا برلین فیلسوف سیاسی انگلیسی بود. برلین با تعریف لیبرالیسم به عنوان مکتبی که آزادی منفی را در رأس سلسله مراتب ارزشی مینشاند، استدلال میکند که میتوان لیبرالیسم را به طور منطقی از مبانی تکثرگرایی ارزشی استنتاج کرد. برلین سعی میکند به سه شیوه، یعنی محوریت انتخاب، ضدیت با آرمانشهر، و وجود ارزشهای جهانشمول، استلزام منطقی میان تکثرگرایی ارزشی و ارجحیت آزادی منفی را اثبات کند. همه این شیوهها از اثبات این استلزام باز خواهند ماند. در پایان نیز سعی شده است به طوری ایجابی و با اتکا به خصیصه عقلانیت ستیزی و الگوهای تصمیمگیری در تکثرگرایی ارزشی، امکان استنتاج هرگونه ارجحیت ارزشی از تکثرگرایی مورد بحث قرار بگیرد.
پرونده مقاله
این مقاله میکوشد تا با بررسی فقراتی اساسی و مهم از رساله شهر خدا اثر سنت آگوستین، متأله برجسته مسیحی، پرتویی بر تضمنات سیاسی آن بیفکند. در اینجا با توجه به رأی پیتر بورنل، که در مقالهای با عنوان «جایگاه سیاست در شهر خدای آگوستین» به نگارش درآمده است، نشان خواهیم داد ک چکیده کامل
این مقاله میکوشد تا با بررسی فقراتی اساسی و مهم از رساله شهر خدا اثر سنت آگوستین، متأله برجسته مسیحی، پرتویی بر تضمنات سیاسی آن بیفکند. در اینجا با توجه به رأی پیتر بورنل، که در مقالهای با عنوان «جایگاه سیاست در شهر خدای آگوستین» به نگارش درآمده است، نشان خواهیم داد که در الهیات آگوستین، جایی برای بحث از «سیاست» به مثابه موضوعی مستقل وجود ندارد. سیاست در نظر وی، امری سلبی و ملازم با سرشت عدمی و اینجهانی وضعيت پساهبوط است و در بهترین حالت میتواند نمودی از حفظ امنیت و آرامش در این سرای فانی، به عنوان منزلگاهی برای زائران «شهر خدا» باشد. آگوستین انسان را موجودی بالطبع «اجتماعی» میداند، اما این اجتماعیبودن به زعم وی، در اثر «سیاسیشدن» وی که به ضرورت شرایط پساهبوط بر او رخ نموده است، مخدوش گشته است. بنابراین، آگوستین با اعراض کامل از سنت فلسفه سیاسی یونانی، و با نفی مناسبات مدنی، اینجایی و اکنونی، شهر خدای خود را در ساحتی غیرجسمانی ترسیم میکند.
پرونده مقاله
تحولات موجود حاکی از آن است که دولت- ملت توجیهپذیری عملکرد خود را از دست ميدهد؛ زيرا چنانچه وظايف اساسي اين قبيل دولتها، حفظ ايدئولوژي، اقتصاد، فرهنگ و... در سطح ملي باشد؛ امروزه، چنين كاركردهايي با فرايند بحران مواجه شده است و دولتهاي ملي نميتوانند سياستهاي دلخو چکیده کامل
تحولات موجود حاکی از آن است که دولت- ملت توجیهپذیری عملکرد خود را از دست ميدهد؛ زيرا چنانچه وظايف اساسي اين قبيل دولتها، حفظ ايدئولوژي، اقتصاد، فرهنگ و... در سطح ملي باشد؛ امروزه، چنين كاركردهايي با فرايند بحران مواجه شده است و دولتهاي ملي نميتوانند سياستهاي دلخواه خود را در عرصههاي ملي كاملاً اعمال نمايند. با اين وجود در رويكرد كاركردگرايي، ماندگاري نهادها، منوط به كاركرد آنها است. بنابراين، پس از اين، بقاء نهاد دولت- ملت، نامفهوم خواهد شد. هدف اساسي اين مقاله، بيان آيندة احتمالي دولتهاي ملي و جانشين آنها است. نگارنده براي تبيين اين موضوع از روش استدلالي بهره ميگيرد. نتايج اين مقاله شامل دو نکتۀ مهم است: تكوين دولتهاي ايالتي و شكلگيري نظام سياسي جهاني بر مبناي دموكراسي.
پرونده مقاله
مقالة حاضر تصویری از رهیافتهای گوناگون فکری در روابط بینالملل معاصر را که در صدد بررسی ساختارهای نظم و ترسیم افق آینده هستند، ارائه و سپس آنها را ارزیابی و تحلیل خواهد نمود. پرسش بنیادین مقاله، این است که امروزه در سیاست جهانی چگونه نظامی حاکم است و چگونه نظمی آن را چکیده کامل
مقالة حاضر تصویری از رهیافتهای گوناگون فکری در روابط بینالملل معاصر را که در صدد بررسی ساختارهای نظم و ترسیم افق آینده هستند، ارائه و سپس آنها را ارزیابی و تحلیل خواهد نمود. پرسش بنیادین مقاله، این است که امروزه در سیاست جهانی چگونه نظامی حاکم است و چگونه نظمی آن را به پیش میبرد؟ کدامیك از گزینههای مطرح از جمله لیبرالیسم، نظام تکقطبی، ایدة برخورد تمدنها، جهاد در مقابل نظام نو استعماری غرب و یا نظام آنارشیگونه به بهترین وجه میتواند ترسیم کنندة چشمانداز نظام سیاست جهانی در آینده باشد؟ آیا هر کدام از این موارد به تنهایی میتوانند سرنوشت فعلی ساختار جهانی را رقم بزنند یا اينكه هر کدام از آنها قسمتی از پارادایم نظام معاصر جهانی محسوب میشوند که با قرار گرفتن در کنار یکدیگر ميتوانند پاسخگوی سؤالهای مربوط باشند. ایدة نوشتار حاضر این است که هر بحثی راجع به نظم جهانی باید دربرگیرندة چهار وجه گوناگون باشد: موازنة نظامی و سیاسی قدرت، تقویت نهادهای بینالمللی و پیدایش حاکمیت جهانی، تأكيد بر ارزشهای مشترک فکری انسانی در سطح جهانی و تبیین و تعیین ساختار اقتصاد سیاسی جهانی درباره تولید، مالیه و توزیع. با توضیح این موارد مقایسه مختصری از نظم فعلی در مقابل نظمهای گذشته در ساختار نظام جهانی صورت ميگيرد و در نهایت توصیههایی نیز برای پیشبرد نظم آینده جهانی ارائه میگردد.
پرونده مقاله
در دو دهه اخير منطقهگرايي نوين به يكي از اصليترين موضوعات خاص رشتههاي علوم اجتماعي، سياست مقايسهاي، اقتصاد بينالملل، روابط بينالملل و اقتصاد سياسي بينالمللي تبديل شده است. در تعريف مفهوم منطقهگرايي بين پژوهشگران حوزههاي مطالعات منطقهاي و روابط بينالملل اتفا چکیده کامل
در دو دهه اخير منطقهگرايي نوين به يكي از اصليترين موضوعات خاص رشتههاي علوم اجتماعي، سياست مقايسهاي، اقتصاد بينالملل، روابط بينالملل و اقتصاد سياسي بينالمللي تبديل شده است. در تعريف مفهوم منطقهگرايي بين پژوهشگران حوزههاي مطالعات منطقهاي و روابط بينالملل اتفاق نظر وجود ندارد. گاه همگرايي در سياست بينالملل با منطقهگرايي یکسان برآورد شده است. در رويكردي ديگر، منطقهگرايي گاه فرا مليگرايي يا گرايشهاي بين حكومتي برآورد ميشود که به گسترش چشمگیر همكاريهاي اقتصادي و سياسي در ميان دولتها و ساير كنشگران در مناطق جغرافيايي خاص اشاره دارد. يكي از علل عرضه رويكردهاي مختلف نسبت به موضوع منطقهگرايي و حتي بيان تعاريف متفاوت درمورد آن، مباني فرانظري رويكردها و نظريههاي مختلف است. سؤال اصلي اين مقاله اين است كه عوامل تأثيرگذار در تغيير و حتي تحول نظريههاي منطقهگرايي كدام هستند؟ هدف اصلي نگارش این مقاله، پاسخ به این سؤال و بيان نگاه جامع نظري به تحول در نظریههای منطقهگرايي است. فرضيه نویسندگان اين است كه هم عوامل دروننظري و هم عوامل بروننظري موجب تحول در این نظريهها شدهاند.
پرونده مقاله