این مقاله با بهره گیری از نظریۀ «اسپریگنز» و با ملاحظۀ بحران های موجود در جامعه، منطق درونی و ارتباط ارکان رژیم موجود در همپرسه قوانین را بر اساس وظایف و اختیارات آنها بررسی می کند. حاصل کار، ترسیم الگویی از رژیم سیاسی است که براساس ترکیبی از عناصر اصلی دو رژیم پادشاهی چکیده کامل
این مقاله با بهره گیری از نظریۀ «اسپریگنز» و با ملاحظۀ بحران های موجود در جامعه، منطق درونی و ارتباط ارکان رژیم موجود در همپرسه قوانین را بر اساس وظایف و اختیارات آنها بررسی می کند. حاصل کار، ترسیم الگویی از رژیم سیاسی است که براساس ترکیبی از عناصر اصلی دو رژیم پادشاهی و دموکراسی تکوین یافته و مهم ترین اهداف آن، تأمین سعادت و امنیت اعضای جامعه است. در این رژیم، نهاد پادشاهی در رأس است، ولی نهادهای شورایی قدرتمندی همچون شورای شبانه، پاسداران قانون و انجمن شهر متشکل از نخبگان با تجربه پیشبینی شده است که هرچند نقش پادشاه را در ادارۀ امور تعدیل می-کنند، در موارد متعددی دچار تداخل وظایف هستند. در مجموع چینش نهادهای این رژیم به گونه ای است که به دلیل عدم انسجام درونی، امکان پویایی و نوآوری اساسی و یا شکوفایی شهروندان را سلب نموده و حالتی ایستا و متصلب را در ابعاد گوناگون زندگی استمرار می بخشد. همچنین این رژیم را می-توان الگویی حد فاصل میان دو جامعۀ آرمانی و واقعی دانست که هرچند از الگوی همپرسه جمهور فاصله زیادی دارد، بالفعل شدن آن در واقعیت نیز بسیار بعید می نماید.
پرونده مقاله
رژیمهای زیستمحیطی بینالمللی، معقولترین راه برای حل معضلات محیطزیستی هستند. نهادگرایی نولیبرال یکی از رویکردهای مطرح برای ساخت رژیمهای زیستمحیطی بینالمللی است و در این راه بر نقش نهادهای بینالمللی و همکاری میان آنها در ساخت رژیمهای زیستمحیطی تأکید دارد. بر همی چکیده کامل
رژیمهای زیستمحیطی بینالمللی، معقولترین راه برای حل معضلات محیطزیستی هستند. نهادگرایی نولیبرال یکی از رویکردهای مطرح برای ساخت رژیمهای زیستمحیطی بینالمللی است و در این راه بر نقش نهادهای بینالمللی و همکاری میان آنها در ساخت رژیمهای زیستمحیطی تأکید دارد. بر همین اساس مقاله حاضر، این پرسشها را طرح میکند: راهحل این رویکرد برای ساخت رژیمهای زیستمحیطی چیست؟ آیا این رویکرد، قابلیت لازم برای ساخت رژیمهای زیستمحیطی را دارد؟ در نهایت اینکه چه انتقادهایی بر آن وارد است؟ از نظر رویکرد نهادگرایی نولیبرال، منفعت مشترک اصل هدایتگر همکاری نهادهای بینالمللی است. اما این رویکرد علاوه بر منفعت مشترک میباید عناصری دیگر همچون هویت و قدرت را هم در نظر بگیرد؛ زیرا در کنار منفعت مشترک، قدرت و هویت مشترک هم میتوانند محرک همکاری نهادهای بینالمللی و ساخت رژیمهای زیستمحیطی بینالمللی باشند.
پرونده مقاله
مفهوم سرمایۀ سیاسی، اصطلاحی نسبتاً نوپدید در قاموس سیاست و محل تلاقی دانشهای گوناگون است که استواری سیاسی، همبستگی اجتماعی و انسجام ملی در نظامهای سیاسی گسترده، پیچیده و غیرشخصی مدرن، بیش از پیش به آن وابسته است. با این حال علی رغم اهمیت بنیادین و کاربردی آن، هنوز پژو چکیده کامل
مفهوم سرمایۀ سیاسی، اصطلاحی نسبتاً نوپدید در قاموس سیاست و محل تلاقی دانشهای گوناگون است که استواری سیاسی، همبستگی اجتماعی و انسجام ملی در نظامهای سیاسی گسترده، پیچیده و غیرشخصی مدرن، بیش از پیش به آن وابسته است. با این حال علی رغم اهمیت بنیادین و کاربردی آن، هنوز پژوهش مستقل چندانی درباره آن صورت نگرفته است. از زاویۀ رهیافت نهادین، سرمایۀ سیاسی، سازهای سیاسی- اجتماعی، پدیدهای اقتضایی، زمینه-مند و زمان پرورده است که تغییرات نزولی آن، پیامدهایی عمیق برای سامان و استواری سیاسی جوامع دارد. با این ملاحظه، این مقاله بدین پرسش اصلی میپردازد که پیامدها و دلالتهای فروکاهش سرمایۀ سیاسی چیست؟ فرضیۀ مقاله چنین است که کاهش سرمایۀ سیاسی، پیامدهای چندوجهی مانند بالا رفتن هزینۀ مبادلات سیاسی، کاهش مشارکت مدنی، افزایش فساد، افزایش قابلیت تنظیمگری و مداخله جویی حکومت، رواج آنومی و نافرمانی و فرسایش مشروعیت سیاسی دارد و دلالت مهم آن، وقوع تغییرات جدی در ساحتهای گوناگون جامعۀ سیاسی است. این نوشته با الهام از رویکرد نهادگرایی سیاسی و با روش توصیفی- تحلیلی در چهارچوب نظری ترکیبی بوردیو و دیگران، ابعاد مفهومی سرمایۀ سیاسی و پیامدها و دلالتهای فروکاهش آن را بررسی میکند.
پرونده مقاله
دو هدف اصلی مقاله عبارتند از: تحلیل شکل گيري حق رأي در ايران و تحلیل گسترش حق رأي در ايران در قرن بیستم. در این مقاله، نظریههای شکلگیری و گسترش حق رأی در شش گروه (روشنگري، رقابت حزبي، خواست طبقۀ متوسط، بازتوزيعي، نظم اجتماعي و اقتصاد سياسي) طبقه بندی شده است. مبتنی بر چکیده کامل
دو هدف اصلی مقاله عبارتند از: تحلیل شکل گيري حق رأي در ايران و تحلیل گسترش حق رأي در ايران در قرن بیستم. در این مقاله، نظریههای شکلگیری و گسترش حق رأی در شش گروه (روشنگري، رقابت حزبي، خواست طبقۀ متوسط، بازتوزيعي، نظم اجتماعي و اقتصاد سياسي) طبقه بندی شده است. مبتنی بر این نظریه ها، نشان داده شده است که در بازۀ زمانی اولیه شکلگیری انتخابات در ایران، انتخابات صنفي (1285)، کارکرد بازتوزيعی داشته است و در مقابل انتخابات يک درجه 1290 از کارکرد روشنگري برخوردار بوده است. در چارچوب نظریههای شش گانه یادشده، همچنین اصلاحات انجام شده در قوانين انتخاباتي کشور و گسترش حق رأی در کشور تحلیل و نشان داده است که گسترش حق رأی و سطح دسترسی سیاسی در کشور در قرن بیستم، روندی ثابت و خطی نداشته و در طول زمان این سطح دسترسی متغیر بوده است. همچنین نشان داده شده است که در دوره قبل و بعد از انقلاب اسلامی، گسترش حق رأی در ایران با رهیافتهای نظم اجتماعی و بازتوزیعی سازگار بوده است.
پرونده مقاله
موضوع اساسی مقاله حاضر، یافتن ریشههای شکلگیری حق حاکمیت انسان در عصر رنسانس و به ویژه در اندیشۀ دو تن از متفکران نوافلاطونی این دوره یعنی «مارسیلیو فیچینو» و «پیکو دلا میراندولا» است. دو مفهوم اساسی نیز که برای نشان دادن انتقال حق حاکمیت به انسان مورد بحث قرار گرفته چکیده کامل
موضوع اساسی مقاله حاضر، یافتن ریشههای شکلگیری حق حاکمیت انسان در عصر رنسانس و به ویژه در اندیشۀ دو تن از متفکران نوافلاطونی این دوره یعنی «مارسیلیو فیچینو» و «پیکو دلا میراندولا» است. دو مفهوم اساسی نیز که برای نشان دادن انتقال حق حاکمیت به انسان مورد بحث قرار گرفتهاند، مفاهیم «داوری» و «سلسلهمراتب» است. انتخاب مفهوم سلسلهمراتب بدین سبب است که این دو متفکر، ابتدا به بیان سلسلهمراتب هستی پرداخته و سپس در تضاد با نوافلاطونیان پیشین، انسان را از این سلسلهمراتب متصلب رهانیده اند. اما پرداختن به مفهوم الهیاتی داوری از آن رو ضروری است که میراندولا بیان میدارد که آدمی میتواند به جایگاه یکی از فرشتگان آسمانی یعنی «ترون» برسد که نماد داوری الهی است. اما مفهوم داوری، خود خاستگاه الهیاتی مفهوم حاکمیت مدرن است. در نتیجه میتوان گفت که برخورداری آدمی از حق داوری در اندیشۀ فیچینو و میراندولا که ناشی از رهایش او از سلسلهمراتب هستی و دستیابی به جایگاه «ترون» است، به معنای برخورداری او از حق حاکمیت خواهد بود.
پرونده مقاله
دوران حکومت ساسانی به لحاظ تاریخ مذهبی، مهم ترین دورۀ ایران باستان به شمار می رود. در این دوران است که حکومت کاملاً جنبه دینی به خود می گیرد و تحول عظیمی به وجود می آید که بر دین و آداب و رسوم ملی ایرانیان تأثیر می گذارد. اندیشۀ زرتشت در این دوره اهمیت فراوانی دارد. بنا چکیده کامل
دوران حکومت ساسانی به لحاظ تاریخ مذهبی، مهم ترین دورۀ ایران باستان به شمار می رود. در این دوران است که حکومت کاملاً جنبه دینی به خود می گیرد و تحول عظیمی به وجود می آید که بر دین و آداب و رسوم ملی ایرانیان تأثیر می گذارد. اندیشۀ زرتشت در این دوره اهمیت فراوانی دارد. بنابراین فهمیدن اندیشه سیاسی زرتشت، بدون برقراری ارتباطی بین شرایط تاریخی و سیاسی شکل گیری و تداوم امپراطوری ساسانی و پارادایم زبانیِ الهیات سیاسی زرتشت امکان پذیر نیست. بدین سان ابتدا باید زمینه و سپس پارادایم زبانی مسلط در این دوره تاریخی بررسی شود. هدف این مقاله این است که زرتشت و آیینش را در بطن تحولات تاریخی و سیاسی بررسی نماید. اساس کار این مقاله، ارائه تحلیلی از شرایط تاریخی و سیاسی ایران در عصر ساسانی و بررسی الهیات سیاسی زرتشت به عنوان پارادایم زبانیِ مسلط آن دوره و فهم اندیشه سیاسی زرتشتِ پیامبر از این طریق است. روش مقاله، روش تاریخ نگاری «جان پاکاک» است که در آن تاریخ، جایگاهی محوری دارد و با مطالعه بستر یا زمینۀ تاریخی و سیاسی از یک طرف و پارادایم های زبانی مسلط از طرف دیگر، موطن مشترکی مابین مورخ یا خواننده و نویسنده متن شکل می گیرد که در چارچوب آن میتوان به فهم متن یادشده نائل آمد. البته تلاش خواهد شد تا این عناصر از طریق تحلیل محتوای کتاب مهم زرتشت، اوستا به عمل آید. یافته های این مقاله نشان میدهد که آیین زرتشت، برپاکننده و شکل دهندۀ بستر تمدنی ایران باستان بوده، مؤلفههای پارادایم زبانی اندیشه سیاسی زرتشت، خواستار استقرار شهریاری نیرومند و باشکوه در ایران زمین بوده است. نتیجه نهایی مقاله این است که با عنایت به شرایط تاریخی و سیاسی ایران در بدو تأسیس سلسلۀ ساسانیان و بر اساس پارادایم زبانی اندیشۀ سیاسی زرتشت، اردشیر بابکان از دین زرتشت برای به قدرت رسیدن و متحد ساختن ایرانیان و یکپارچه کردن کشور استفاده کرده است.
پرونده مقاله
آزادی جمهوریخواهانه یکی از مفاهیم برجسته حوزه آزادی است که با وجود ریشههای تاریخی دیرپا، در دو دهه گذشته به صورت ویژهای مورد توجه آزادی پژوهان قرار گرفته است. این نوشتار مبتنی بر روش تفسیری متن محور در گام نخست به طرح چیستی مفهوم آزادی جمهوریخواهانه میپردازد. سپس ا چکیده کامل
آزادی جمهوریخواهانه یکی از مفاهیم برجسته حوزه آزادی است که با وجود ریشههای تاریخی دیرپا، در دو دهه گذشته به صورت ویژهای مورد توجه آزادی پژوهان قرار گرفته است. این نوشتار مبتنی بر روش تفسیری متن محور در گام نخست به طرح چیستی مفهوم آزادی جمهوریخواهانه میپردازد. سپس از مبانی انسانشناسانه آزادی که علامه طباطبائی در تفسیر المیزان طرح کردهاند بهره برده و با تکیه بر آیات قرآن کریم به ارزیابی انتقادی این مفهوم میپردازد. بر اساس این مفهوم صرف وجود امکان مداخله خودسرانه از سوی عاملی بیرونی، فارغ از آنکه دخالتی در عمل صورت پذیرد یا خیر، به معنای از بین رفتن آزادی اعضای جامعه و به بردگی گماشتن آنها است. مبتنی بر مبانی قرآنی آزادی در دو سطح این مفهوم دارای تناقضاتی اساسی است؛ در سطح مبنایی مبتنی بر درک استقلالی از انسان استوار شده که در تعارض با حقیقت خلافت الهی انسان و لوازم آن قرار دارد. در سطح فرآیندی نیز آزادی جمهوریخواهانه با تکیه بر خواست فردی اعضای جامعه میخواهد ابزارهایی را برای تحقق عینی آزادی و حفاظت از آن طراحی کند. حال آنکه ماهیت تکیه بر خواست فردی انسان در حقیقت تکیه بر فطرت استخدامگر بشر است؛ ویژگیای که خود عامل پیدایش استبداد و اخلال در بهرهمندی اعضای جامعه از آزادیهای خود میباشد. این در صورتی است که تنها با تکیه بر عنصر «حق» است که میتوان جامعه انسانی را از بند استبداد رهانیده و زمینه بهرهمندی انسانها از آزادی را فراهم آورد.
پرونده مقاله
نظام سیاسی حاکم در دوران پهلوی دوم با سیاستهای فرهنگی، رویکردهای اقتصادی توسعهمحور و ایجاد فضای سرکوب و خفقان، گفتمان مطلوب خود از هویت ایرانی را که از مؤلفههای غربگرایی، مدرنیسم و باستانگرایی سرچشمه میگرفت، به تنها گفتمان غالب تبدیل کرده و دیگر گفتمانها و صداهای چکیده کامل
نظام سیاسی حاکم در دوران پهلوی دوم با سیاستهای فرهنگی، رویکردهای اقتصادی توسعهمحور و ایجاد فضای سرکوب و خفقان، گفتمان مطلوب خود از هویت ایرانی را که از مؤلفههای غربگرایی، مدرنیسم و باستانگرایی سرچشمه میگرفت، به تنها گفتمان غالب تبدیل کرده و دیگر گفتمانها و صداهای موازی را به حاشیه برده بود. ایدۀ بازگشت به خویشتن در چنین فضایی در فضای فکری و حلقۀروشن فکران مطرح شد و مورد اقبال قرار گرفت. در قاطبۀ پژوهشها، این ایده به مثابه پاسخی به پرسش از کیستی و تمنای هویتجویی جامعه ایرانی بررسی شده است. این مقاله، پرسش محوری خود را متوجه چگونگی نسبت میان «بازگشت به خویشتن» و ارعاب نظام سیاسی حاکم کرده و بر آن است که این ایده نزد «جلال آلاحمد»، تلاشی برای بدیلسازی در مقابل گفتمان هویتی و فکری مسلط نظام سیاسی بوده است. فرضیۀ مقاله حاضر، «بازگشت به خویشتن» را تلاشی برای ارعابزدایی از گفتمان مسلط نظام سیاسی حاکم میداند؛ هرچند درون این ایده، بذر ارعابزایی و تبدیل به تکصدایی و به حاشیه بردن بدیلها و صداهای دیگر نیز پرورانده شده است.
پرونده مقاله
تبیین دوگانۀ تناقض نمای اقتدارگرایی- اقتدارپذیری در نظر و عملِ سازمان مجاهدین خلق، مسئلۀ اصلی این مقاله را تشکیل می دهد. بدین معنی، نویسندگان بر این دغدغه ذهنی متمرکز بوده اند که چگونه ممکن است افرادی با دست کشیدن از وابستگی و علقه های دنیایی، اقتدار پدرگونۀ نظم سیاسی چکیده کامل
تبیین دوگانۀ تناقض نمای اقتدارگرایی- اقتدارپذیری در نظر و عملِ سازمان مجاهدین خلق، مسئلۀ اصلی این مقاله را تشکیل می دهد. بدین معنی، نویسندگان بر این دغدغه ذهنی متمرکز بوده اند که چگونه ممکن است افرادی با دست کشیدن از وابستگی و علقه های دنیایی، اقتدار پدرگونۀ نظم سیاسی را با چالش مواجه نمایند و در عین حال برای اثبات اطاعت و تسلیم بی چون و چرا به اقتدار و مرجعیت «سازمان» از «رهایی» خود که در ازای از دست دادن همه چیز بدان رسیده بودند، دست بکشند. در پاسخ، مقاله بر این دعوی استوار است که فرهنگ پاتریمونیالیستی با تدارک شرایط امکان شکلگیری ذهنیت سیاسی و خویروانی اعضا در ایدئولوژی سازمان بازتاب یافته و پراتیکسیاسی آن را شکل داده و در دوگانۀ پارادوکسیکال اقتدارگریزی- اقتدارطلبی گرفتار کرده است. از این رو شیوه و روش انتخابی نویسندگان برای تأمین دلیل و تأیید ادعا، نه برمنطق تک انگارانۀ پوزیتیویستی، بلکه مبتنی بر ضرورت نگاه چندبعدی به پدیدههای سیاسی و اجتماعی استوار گردیده و با تأکید بر اهمیت مطالعات میان رشتهای، تلاش شده است تا از دریچۀ روان کاویسیاسی و با استفاده از آرای اریک فروم و کارل گوستاو یونگ، ابتدا زمینههای تاریخی، سیاسی، فرهنگی، ایدئولوژیکی و اقتصادی که به عنوان رانههایی مؤثر در شکلگیری خویاجتماعی و ساختارروانی سازمان مجاهدین عمل کردهاند، بررسی شود و سپس ریشههای میل پارادوکس ستیزهجو- تسلیمپذیر تحت تأثیر قرنها حاکمیت گفتمان پدرسالارانه بر جامعۀ ایرانی در روان و کنش سازمان مجاهدین نشان داده شود.
پرونده مقاله
حضور جهادگرایی نو در عرصۀ سیاست جهانی، تجربهای تازه را در دسترس دانشمندان سیاست نهاد. این حضور به مثابه امکانی گشوده و پویا، خود را به جهان بیرون عرضه میدارد و میکوشد تا پیامی دیرینه را در قالبی نامأنوس و بسیار نوآمد در هیئت خشونت و ترور عرضه نماید. حضور جهادگرایی نو چکیده کامل
حضور جهادگرایی نو در عرصۀ سیاست جهانی، تجربهای تازه را در دسترس دانشمندان سیاست نهاد. این حضور به مثابه امکانی گشوده و پویا، خود را به جهان بیرون عرضه میدارد و میکوشد تا پیامی دیرینه را در قالبی نامأنوس و بسیار نوآمد در هیئت خشونت و ترور عرضه نماید. حضور جهادگرایی نو را نمیتوان فارغ از مفهوم قدرت نزد ایشان فهم نمود و این فهم را باید ضمن توجه به کنش جهادی از یکسوی و التفات به ذهنیت و فهم ایشان از موقعیت از سوی دیگر تحصیل نمود. نوشتار در بخش هایی چند سامان یافته است. پس از طرح مسئله، به نوجهادگرایی به مثابه چهرۀ قدرت حاشیهای میپردازد و این جریان را در عرصۀ سیاست جهانی میکاود. در ادامه بخش امر سیاسی و نوجهادگرایی به مراد اینان از سیاست و توضیح قدرت در گفتمان نوجهادگرایی به مثابه گفتمان رقیب و نیز تشریح معنای ویژه قدرت نزد ایشان اختصاص دارد. مطالعۀ سوژه گفتمانی: کنش انتحاری به مثابه نماد سوژه گفتمانی در گفتمان نوجهادگرایی، بخش پسین نوشتار است که نحوۀ اعمال قدرت خوشهای را در گسترۀ بینالملل از سوی باورمندان به سلفیسم جهادی توضیح میدهد. نوشتار با جمع بندی به پایان میرسد.
پرونده مقاله
تبیین ِنسبت میان دولت و جامعه از مهمترین چالشهای نظری در علوم سیاسی است. در یک کشمکشِ نظری و در نتیجۀ انتقادهای فراوان به تبیین های تکبُعدی که به جامعه یا دولت میپردازند، این پرسش کلیدی مطرح شده است که نظریههای تک متغیره و یک سویه تا چه میزان، قدرت تبیین و پاسخگویی چکیده کامل
تبیین ِنسبت میان دولت و جامعه از مهمترین چالشهای نظری در علوم سیاسی است. در یک کشمکشِ نظری و در نتیجۀ انتقادهای فراوان به تبیین های تکبُعدی که به جامعه یا دولت میپردازند، این پرسش کلیدی مطرح شده است که نظریههای تک متغیره و یک سویه تا چه میزان، قدرت تبیین و پاسخگویی به چرایی و چگونگی روابط موجود میان دولت و جامعه را دارند و کاستی های آنها چیست؟ این مقاله در وهله نخست درصددِ نقد سنت تحلیلی موجود در ادبیات روابط دولت و جامعه و سپس تبیین مؤلفههای نهادگرایی تاریخی بهعنوان یکی از رویکردهای مطرح در علوم سیاسی است. رویکرد نهادی با روش توصیفی-استقرایی- به دلیل پویایی و تمرکز بر بافتار تاریخی سبب غنای بیشتر تحلیلهای سیاسی درباره روابط دولت و جامعه شده است. مطابق این نگرش، دولت و جامعه در فرایند تاریخی خود، بهگونهای متقابل بر هم اثر گذاشته، از هم اثر میپذیرند. این دیدگاه، قدرت دولت و حتی تجلی و نمود این قدرت را در پیوند با قدرت جامعه و آرایشهای نهادی موجود در یک جامعه و تحول آنها را محصول پیوند ساختارهای قدرت در یک فرآیند تاریخی می داند. مؤلفههای اصلی این نظریه عبارتند از: بزنگاه های مهم، وابستگی به مسیر، زمان بندی و توالی، رخدادها، طراحی و تحول نهادی. همچنین یافته های این مقاله نشان میدهد که شکل گیری یک پیکربندی سیاسی اجتماعی متعادل، مبتنی بر شبکۀ پیچیده ای از روابط متقابل و ترتیبات نهادی پویا بین دو نهاد دولت و جامعه در یک فرایند زمانی گسترده است که حاصل آن نه سلطه دولت بر نهادهای دیگر، بلکه ارتباط نهادی آن با جامعه است؛ زیرا نهادگرایی تاریخی به واسطه نگاه تاریخی خود علاوه بر برداشتی پویا از تکوین و تغییر نهادی، می-تواند زمینه ساز نوعی پیوند میان نظریه های زمینه گرا و نهادگرا تلقی شود.
پرونده مقاله
راست افراطی در کشورهای اروپایی با اتکا به یک جغرافیای تخیلی، به تعریف خود اسطورهای دست یازیده و در این فرایند از کسانی که برحسب آرمانهای ایشان فداکاری کردهاند، بهره برده است. پژوهش حاضر در راستای پاسخ به این پرسش که چگونه راست افراطی بر آفرینش جغرافیای تخیلی اسطوره چکیده کامل
راست افراطی در کشورهای اروپایی با اتکا به یک جغرافیای تخیلی، به تعریف خود اسطورهای دست یازیده و در این فرایند از کسانی که برحسب آرمانهای ایشان فداکاری کردهاند، بهره برده است. پژوهش حاضر در راستای پاسخ به این پرسش که چگونه راست افراطی بر آفرینش جغرافیای تخیلی اسطورهای در اروپا تأثیر گذاشتهاند، این فرضیه را با استفاده از نظریۀ چرخش تصویر میچل بررسی کرده است که راست افراطی از طریق بازشناسی انگاره و تصویر بر آفرینش جغرافیای تخیلی اسطورهای در اروپا تأثیر گذاشته است. نتایج حاصل از پژوهش نشان میدهد که گروههای راست افراطی همانند سربازان او دین و نئونازیها با بازشناسی تصاویر فداکاری در فرهنگ وایکینگها، گفتمان نازیسم و تصاویر برخی از معاصران، به این تصاویر جایگاه آیینی بخشیده و از تصور آنها بهعنوان عامل هویت هویتبخش و اعتباربخش استفاده کرده است. راست افراطی با اتکا به مسابقه ورزشی، لباس و موسیقی به بازشناسی تصور این تصاویر پرداخته است.
پرونده مقاله