طرح برشي از عدالت در افلاطون و راولز
محورهای موضوعی : پژوهش سیاست نظری
1 - دانشگاه تربيت مدرس
کلید واژه: افلاطون انصاف جامعه راولز عدالت,
چکیده مقاله :
از جمله مباحث پايدار و ناميراي فلسفه سياسي و اخلاق موضوع عدالت است. از اين رو در اين باب فلاسفه در دورانهاي مختلف و با رويكردهاي متفاوت به اين مهم پرداختهاند. مقاله حاضر به صورت خاص، دو فيلسوف متعلق به دو دوره متفاوت يعني افلاطون و راولز را كه به صورت مستقيم يا غيرمستقيم اما مؤثر دغدغه عدالت داشتهاند، برگزيده است مبناي انتخاب اين دو متفكر اين است كه آنها فراتر از فرديت خود نماينده و بيانگر دو مدل متفاوت و به تعبير جزئيتر متقابل در عرصه فلسفيدن عدالت هستند. بر اين اساس در تك نگاشت حاضر در پي آن هستيم كه با تمركز بر بخش مقايسهپذير دو اثر «سياست» افلاطون و «نظريه در باب عدالت» راولز به طرح برشي از انديشه آنها در مورد عدالت بپردازيم. با انجام اين كار در مييابيم كه افلاطون از درون انسان مبحث عدالت را شروع ميكند، و در مقابل راولز از بيرون انسان بحث عدالت را پيش ميكشد.
One of the constant and lasting issues of political philosophy and ethics is justice. That is why philosophers of different epochs and various approaches have dealt with this subject. This article has specifically chosen two philosophers belonging to two different eras, namely Plato and Rawls, who were directly or indirectly preoccupied with the concept of justice. The criteria for choosing these two intellectuals is that, beyond their individuality, they are the representatives of two different models; or more specifically, two opposite models in the field of philosophizing the concept of justice. Therefore, it is attempted to present a portion of their thought on the concept of justice by focusing on the comparable parts of their literary works, namely Plato's "Politics" and Rawls's "A theory on justice". By doing so, we find out that Plato begins the concept of justice from inside of the human being, whereas Rawls begins the issue of justice from outside of man.