«امکان طرح تاریخ محذوفان» بر اساس ایدۀ پساتاریخ در اندیشۀ «جانی واتیمو»
محورهای موضوعی : نظریهها، روششناسیها و رویکردهای جدید در علوم سیاسی
کامیار صفایی
1
(دانشجوی دکتری اندیشه سیاسی، دانشگاه تربیت مدرس)
عباس منوچهری
2
(استاد گروه علوم سیاسی، دانشگاه تربیت مدرس، ایران )
کلید واژه: پساتاریخ, نیهیلیسم, ابژکتیویته, تاریخ تکخطی, پیشرفت.,
چکیده مقاله :
یکی از مضامین مهم در فلسفه سیاسی متأخر، نقد فلسفه تاریخ خطّیِ مبتنی بر ایدۀ پیشرفت بوده ¬است. در نتیجه پژوهش¬های انجام¬شده در این باب در حوزه مطالعات پسا¬استعماری، آشکار شده که تاریخ خطی واجد پیش¬فرض¬های غربمحورانه¬ای بوده که در خدمت تاریخ واقعیِ سرکوب محذوفانِ غیر ¬غربی بوده¬ است. همچنین در این پژوهشها، درباره عوامل انضمامی ¬فروپاشی فلسفۀ تاریخ غربیِ مبتنی بر ایدۀ پیشرفت و به دنبال آن امکان طرح «تاریخ¬ محذوفان»، از زوال استعمار تا شکل¬گیری دولت¬های ملی بحث شده است. در این مقاله اما با ابتنای بر اندیشۀ فیلسوف پسامدرن معاصر، جانی واتیمو، تلاش می¬شود تا از صرف بحث انضمامی در این باب فراتر رفته، با نشان دادن نسبت فلسفه تاریخ مبتنی بر ایده پیشرفت با متافیزیک رئالیستی، نخست امتناع انتولوژیک «طرح تاریخ متافیزیکی عام و پیشرفت¬¬محور» آشکار شود. دوم بر این مبنا و به کمک نیهیلیسم هرمنوتیکی در اندیشۀ واتیمو، ایدۀ پساتاریخ که همانا بیانگر امتناع انتولوژیک تاریخ خطی، ابژکتیو و عامِ پیشرفت¬بنیان است، به عنوان زمینه نظری امکان طرح تاریخ¬ محذوفان ارائه شود.
The critique of the progress-based philosophy of history has been one of the most significant themes of the contemporary political philosophy. It has revealed, In the aftermath of the researches that have accomplished in the field of post-colonial studies, that unilinear history has heavy eurocentric presuppositions that have been at the service of the real history of the suppression of the non-western excluded people. Furthermore the concrete elements of the dissolution of the western progress- based history of philosophy and accordingly the possibility of proposing the history of the excluded such as the decline of the colonialism and the formation of nation-states have been discussed in these researches. In this paper, however, firstly we are trying, on the basis of the Thought of contemporary philosopher Gianni Vattimo, to go beyond the merely concrete discussion about this topic and reveal the ontological impossibility of metaphysical/ universal and progress-based philosophy of history, through demonstrating the relation between progress-based philosophy of history and objectivistic metaphysics. Secondly, on the basis of this point and through the hermeneutic nihilism, we want to present the idea of post-history as the theoretical ground for the possibility of proposing the history of the excluded.
آرنت، هانا (1395) حیات ذهن، ترجمه مسعود علیا، تهران، ققنوس.
افلاطون (1398) دوره آثار، جلد 2، ترجمه محمدحسن لطفی، تهران، خوارزمی.
کاسیرر، ارنست (1382) فلسفه روشنگری، ترجمه ید¬الله موقن، تهران، هرمس.
لمون، مایک (1394) فلسفه تاریخ، ترجمه محمدحسین وقار، تهران، اطلاعات.
نیچه، فریدریش (1386) اراده معطوف به قدرت، ترجمه مجید شریف، تهران، جامی.
------------ (1397) تبار¬شناسی اخلاق، ترجمه داریوش آشوری، تهران، آگه.
------------ (1398) فلسفه معرفت و حقیقت، ترجمه مراد فرهاد¬پور، تهران، هرمس (کتاب فوق در بردارنده رساله «حقیقت و دروغ در معنایی نااخلاقی» ¬است).
واتیمو، جانی (1389) نیچه، درآمدی بر زندگی و تفکر او، ترجمه ناهید احمدیان، آبادان، پرسش.
--------- (1400) «دین پس از متافیزیک»، در: هستی- یزدان¬شناسی، فلسفه بین علم و دین، مارک راتال، به ویراستاری اصغر مصلح، تهران، ققنوس.
هایدگر، مارتین (1392) مسائل اساسی پدیدار¬شناسی، ترجمه پرویز ضیا شهابی تهران، مینوی خرد.
------------ (1395) هستی و زمان، ترجمه عبد¬الکریم رشیدیان، تهران، نشرنی.
------------ (1396) درآمد بر متافیزیک، ترجمه انشا¬الله رحمتی، تهران، سوفیا.
------------ (1400الف) پایان فلسفه، ترجمه احمدرضا معتمدی، تهران، هرمس.
------------ (1400ب) پارمنیدس، ترجمه طالب جابری، تهران، سمت.
هگل، فریدریش ویلهلم (1385) عقل در تاریخ، ترجمه حمید عنایت، تهران، شفیعی.
Derrida, Jacques (1972) Dissemination, London, The Athlone Press.
G. Guarino, Thomas (2009) Vattimo and Theology, New York, T&T Clark.
Heidegger, Martin (1991) Nietzsche Vol 3&4, edited by David Farell Krell, New York, Harper one Publication.
Schroeder, Brian & Benso, Sylvia (2010) Between Nihilism & Emancipation, Vattimo’s Hermeneutics, Albany, State University of New York.
Vattimo, Gianni (1988) The end of Modernity, Translated by Jon R. Snyder, Cambridge, Polity Press.
------------------- (1992) Transparent Society, Translated by David webb, New York, Johns Hopkins University Press.
------------------- (1996) Belief, Translated by Luca D’Isanto, California, Stanford University Press.
------------------- (1997) Beyond Interpretation, The Meaning of Hermeneutic for Philosophy, Translated by David Webb, Oxford, Polity Press.
------------------- (2000) Responsibility of Philosopher, Edited by Franca D’agostini, Translated by William Mccuaig, New York, Columbia University Press.
------------------- (2002) After Christianity, Translated by Luca D’Isanto, New York, Columbia University Press.
------------------- (2004) Nihilism & Emancipation, Edited by Santiago Zabala, New York, Columbia Press.
-------------------- (2011a) Hermeneutic Communism, New York, Columbia University Press.
-------------------- (2011b) a Farewell to Truth, Translated by William Mccuaig, New York, Columbia University Press.
-------------------- (2012) of Reality, Translated Robert T. Valgenti, New York, Columbia University Press.
Vattimo, Gianni & D. Caputo, John (2007) After the Death of God, Edited by Jeffrey W. Robbin, New York, Columbia University Press.
Vattimo, Gianni & Rorty, Richard (2005) The Future of Religion, Edited by Santiago Zabala, New York, Columbia University Press.
Vattimi, Gianni & Rovatti, Pierre Aldo (2013) Weak Thought, New York, State University of New York Press.
Zabala, Santiago (2009) The Remains of Being, New York, Columbia University Press.
دوفصلنامه علمي «پژوهش سیاست نظری»
شماره سی و سوم، بهار و تابستان 1402: 28-1
تاريخ دريافت: 14/08/1401
تاريخ پذيرش: 30/02/1402
نوع مقاله: پژوهشی
«امکان طرح تاریخ محذوفان» بر اساس ایدۀ پساتاریخ
در اندیشۀ «جانی واتیمو»
چکیده
یکی از مضامین مهم در فلسفه سیاسی متأخر، نقد فلسفه تاریخ خطّیِ مبتنی بر ایدۀ پیشرفت بوده است. در نتیجه پژوهشهای انجامشده در این باب در حوزه مطالعات پسااستعماری، آشکار شده که تاریخ خطی واجد پیشفرضهای غربمحورانهای بوده که در خدمت تاریخ واقعیِ سرکوب محذوفانِ غیر غربی بوده است. همچنین در این پژوهشها، درباره عوامل انضمامی فروپاشی فلسفۀ تاریخ غربیِ مبتنی بر ایدۀ پیشرفت و به دنبال آن امکان طرح «تاریخ محذوفان»، از زوال استعمار تا شکلگیری دولتهای ملی بحث شده است. در این مقاله اما با ابتنای بر اندیشۀ فیلسوف پسامدرن معاصر، جانی واتیمو، تلاش میشود تا از صرف بحث انضمامی در این باب فراتر رفته، با نشان دادن نسبت فلسفه تاریخ مبتنی بر ایده پیشرفت با متافیزیک رئالیستی، نخست امتناع انتولوژیک «طرح تاریخ متافیزیکی عام و پیشرفتمحور» آشکار شود. دوم بر این مبنا و به کمک نیهیلیسم هرمنوتیکی در اندیشۀ واتیمو، ایدۀ پساتاریخ که همانا بیانگر امتناع انتولوژیک تاریخ خطی، ابژکتیو و عامِ پیشرفتبنیان است، به عنوان زمینه نظری امکان طرح تاریخ محذوفان ارائه شود.
واژههاي کلیدی: پساتاریخ، نیهیلیسم، ابژکتیویته، تاریخ تکخطی، پیشرفت.
مقدمه
«تاریخ محذوفان(1)» از مفاهیم کانونی در فلسفه سیاسی معاصر است که امروزه صدای خود را هرچه آشکارتر به گوش میرساند. عوامل انضمامیِ چندی در بروز و ظهور این تاریخ دستاندرکار بودهاند. یکی از این عوامل، نقش سرنوشتساز زایش ابزار ارتباط جمعی در از میان رفتن چشماندازهای مرکزیتیافته و یا به تعبیر لیوتار، فراروایتها بوده است (Vattimo, 1992: 5). عامل دیگر، شورش مردمان غیر غربیای بوده که پیش از این از طریق اروپاییان و به نامِ حق به جانب غرب بهمثابه تمدنی والاتر و تکاملیافتهتر استعمار شده بودند (Vattimo, 1992: 4). همچنین مسئله مهم دیگر، بسط و گسترش انسانشناسی فرهنگی طی قرون نوزدهم و بیستم بود که تکثّر گریزناپذیر فرهنگها را نمایان کرده (Vattimo, 2004: 52) و با نشان دادن راههای مختلف مواجهۀ جوامع، فرهنگها و افراد گوناگون با جهان، تفاوتهای بنیادین میان دیدگاههای غربی و غیر غربی نسبت به جهان را آشکار کرد (Vattimo & Caputo, 2007: 30). علاوه بر این یکی از عوامل تأثیرگذار دیگر، بسط فرآیند تکثربخشی درون خود جوامع غربی (Vattimo, 2004: 52; 1992: 6) از جمله به واسطه فرآیند مهاجرت بوده که جعل اینهمانیای بسیط به نام غرب را که از غیرِ غیر اروپایی بری باشد، به عنوان «وهمی زاده تفاوط3» آشکار کرده که خود -به تعبیری دریدایی- مولودِ درآمیختن هماره و از پیشِ درونِ غرب به برونِ ناغربان است.
اکنون و با در نظر داشتن مجموعه این عوامل و بهویژه پس از آنکه غیر غربیانِ محذوفِ تاریخِ پیشرفتمحور، با شدت و ضعف و به درجات توانستهاند دولتها و هویتهای فرهنگی «نسبتاً» مستقل خویش را برون از سیطرۀ امپریالیسم تأسیس کنند، به نظر چنین میآید که دیگر بداهت آن نوع نگاه به فلسفۀ تاریخ خطی/ تکاملی و مبتنی بر ایده پیشرفت که معنای تاریخ را تحقق تمدن غربی و یا به عبارت بهتر، تحقق صورت غربی و اروپایی از انسان میدانست (Vattimo, 1992: 3)، در معرض تشکیک جدی قرار گرفته است. به عبارت دیگر نفس فوران تاریخهای محذوفان و یا آنچه واتیمو آن را «تکثریابی مراکز تاریخ» میخواند (Vattimo, 1988: 10)، موجب شده که «تاریخ عام» به امتناع دچار آید، آن هم از آنرو که دقیقاً همان شرایطی که برای شکلگیری تاریخ عام بهمثابه فرآیندی واحد از رخدادها لازم بود، دیگر وجود ندارد (Vattimo, 1988: 10).
تاکنون درباره زمینهها و دلایل و پیامدهای انضمامی امتناع این تاریخ خطی و عام، پژوهشهای بسیاری در حوزۀ اندیشه سیاسی صورت گرفته است؛ اما هیچ پژوهشی درباره بنیانهای انتولوژیک امتناع «تاریخ عام» و متعاقب آن، طرح تاریخ محذوفان (یا به تعبیر رایج، تاریخ فرودستان) بهویژه در اندیشه «جانی واتیمو» در زبان فارسی انجام نشده است. از همین جهت، این پژوهش درصدد آن است که از صرف تأکید بر عواملِ انضمامی قوامبخشِ امتناع تاریخ عام و یا نتایج سیاسی، اجتماعی و اندیشگانی آن فراتر رفته، بر مبنای اندیشۀ متفکر پستمدرن معاصر، یعنی جانی واتیمو، امتناع تاریخ خطی و عامراً در وجه فلسفی آن و بر بنیان نسبت آن با سنت متافیزیک رئالیستی غربی آشکار کند(2)، تا اینگونه نخست تبیینی فلسفی از چرایی امتناع فلسفه تاریخ تکخطی/ تکاملی و مبتنی بر ایده پیشرفت به دست آید و در وهله بعدی و در پیوند منطقی با بحث پیشین، آن بنیان نظریای جستوجو شود که همارز با عوامل انضمامی امتناع تاریخ خطی، زمینه امکان طرح «تاریخ محذوفان» در عصر پساتاریخ را -که همانا عصر امتناع انتولوژیک تاریخ عام و خطی است- دستیاب میکند. به بیان دیگر بر اساس پژوهش انجامشده در این مقاله، به واسطه آشکار کردن امتناع متافیزیک رئالیستی و متناظر با آن، امتناع تاریخ خطی و عام مبتنی بر ایدۀ پیشرفت، بر مبنای نیهیلیسم هرمنوتیکی جانی واتیمو، بنیانهای انتولوژیک طرح تاریخ محذوفانِ تاریخِ مسلط غربی نمایان میشود.
برای این منظور نخست باید تبیین خود واتیمو از فلسفه تاریخ خطی و پیشرفتمحور در اندیشه مدرن آشکار شود که این خود در ادامه نیازمند است به آشکارگی بنیانهای این فلسفۀ تاریخ در سنت متافیزیک. در واقع چنانکه جلوتر آشکار خواهد شد، از جمله بر مبنای بحث واتیمو در نقدِ نیچهای/ هایدگریِ سنت متافیزیک است که امتناع تاریخ عام آشکار میشود. در نهایت و در بسط منطقی بحث پیشین میتوان پرسید که: در عصر امتناع متافیزیک رئالیستی و متناظر آن، فلسفه تاریخ خطی غربمحور، بر مبنای چه بنیانهای انتولوژیکی میتوان از امکان طرح تاریخ محذوفان دفاع کرد؟
فلسفۀ تاریخ مدرن بهمثابه تجسم تاریخ متافیزیکی خطی و مبتنی بر ایدۀ پیشرفت، نقطه عزیمت واتیمو در بحث از فلسفه تاریخ مدرن بهمثابه متأخرترین تجلّی فلسفه تاریخِ پیشرفتمحور، خودِ مدرنیته است. از همین جهت او برای ارائه تعریف خود از فلسفه تاریخ تکخطی مدرن به تاریخ شکلگیری مدرنیته میپردازد. از نظر واتیمو، آغاز مدرنیته، قرن پانزدهم است و آنچه عنصر قوامبخش مدرنیته است، مسئله «امر نو4» است که هرچند ریشۀ آن به عصر رنسانس بازمیگردد، در عین حال کلید فهم بحث او در باب دورهی روشنگری بهمثابه عصر بروز هرچه آشکارتر فلسفه تاریخ تکخطی و پیشرفتمحور نیز هست. واتیمو میگوید که مدرنیته، دورهای است که در آن کیشِ5 تأکید بر امر نو و نفس نوجویی، جایگاهی اساسی پیدا کرده، به گونهای که «امر نو» با خود مسئله ارزش اینهمانی مییابد (Vattimo, 1992: 1). اما شکلگیری این کیش در مدرنیته به واسطه تعریفِ خود تکاپو برای برای دستیابی به امر نو که تکاپویی است هماره آیندهسو و غایتمحور که غایت خود را در نیل نهایی به امر نو میداند، با چشماندازی کلیتر از تاریخ بشر در پیوند است که بر مبنای آن، این تاریخ چونان فرآیند ابژکتیو و هماره در حال پیشرفت رهایی نگریسته میشود (Vattimo, 1992: 2). رهاییای که هیچ نیست مگر نیل به غایتی که خود صورتی است نهایی از «امر نو».
حال اگر بپذیریم که ایدۀ امر نو در تعریف روشنگری از تاریخ، به مسئله پیشرفتِ معطوف به جویشِ نوبودگی گره میخورد، آنگاه نتیجه این سنخ از جویش امر نو این خواهد بود که تاریخ به عنوان مجموعه ای در حال پیشرفت از رخدادها انگاشته میشود که در آن ارزش والاتر از آنِ چیزی خواهد بود که «مترقیتر» است؛ به این معنا که به پایان فرایند تاریخ، نزدیکتر است (Vattimo, 1992: 2؛ نیز ر.ک: Vattimo, 2004: 50).
این چنین در فلسفه تاریخ مدرن، سیر تاریخ بدل به مسیری غایتمحور، خطی و تکاملی میشود که فرایند بسط و گسترش خویش را از گذشته به سوی آیندهای طی میکند که تحقق نهایی و ابژکتیو امر نو را امکانپذیر میکند و این همان چیزی است که واتیمو آن را تاریخ تکخطی میخواند. از سوی دیگر از آنجا که تاریخ تکخطی و غایتمحوری از اینگونه، نیازمند مرکز بهمثابه غایتی است که مجموعه رخدادها باید پیرامون آن جمع شده و نظم یابند، غرب چونان این مرکز و یا جایگاه تمدن فرض شده و هر آنچه برون از آن است، چونان جایگاه بدویها و کشورهای در حال توسعه تصور میشود (Vattimo, 1992: 2).
این سنخ از فلسفه تاریخ تکخطی/ تکاملی را میتوان در باور به پیشرفت تدریجی نوع بشر (کاسیرر، 1382: 343) و اقبال به طرح مرحلهبندیهای تاریخی در متفکران عصر روشنگری دید. صورت شاخصی از این رویکرد را میتوان در تقسیمبندی دهگانه کندورسه از مراحل تطور فکری بشر دید که از مرحله شکار و ماهیگیری شروع میشود و در همین روال در حال پیشرفت به مرحله دهم آن میرسد که مرحله پیروزی عقل است که بعد از تفکرِ قرن هفدهم و جان لاک و حتی بعد از روشنگری واقع است و در آینده تاریخی پیش روی کندورسه دستیاب میشود (لمون، 1394: