رويارويي و مواجهه اسلام و مدرنيته در انديشه انديشمندان اسلامي اشكال متفاوتي به خود گرفته است. در اين ميان فهم سيد جمالالدين اسدآبادي از مدرنيته و اسلام، آغاز راهي است كه تلفيق و سازگاري اين دو عرصه ـ يعني اسلام و مدرنيته ـ را راهحل معضل عقبماندگي و مسئله امپرياليسم چکیده کامل
رويارويي و مواجهه اسلام و مدرنيته در انديشه انديشمندان اسلامي اشكال متفاوتي به خود گرفته است. در اين ميان فهم سيد جمالالدين اسدآبادي از مدرنيته و اسلام، آغاز راهي است كه تلفيق و سازگاري اين دو عرصه ـ يعني اسلام و مدرنيته ـ را راهحل معضل عقبماندگي و مسئله امپرياليسم در كشورهاي اسلامي ميداند. سيد جمالالدين اسدآبادي بر اين اعتقاد بود كه راه برون رفت از واپسماندگي و مقابله با امپرياليسم، باز تفسير آيين اسلامي است كه در درون گفتمان مدرنيته صورت ميگيرد. در واقع سيد جمالالدين ابتدا ميان مدرنيته و غرب جدايي ميافكند و سپس مدرنيته غيرغربي را ميجويد. بنابراين، باز تفسير آيين اسلامي در انديشه سيد جمالالدين به بازسازي هويتي مدرن، منتها غيرغربي ميانجامد. و اين گونه، مدرنيسم اسلامي به مثابه هويتي متمايز و مستقل از هويت غربي، پاسخ سيد جمالالدين اسدآبادي به بحران جوامع اسلامي در قرن نوزدهم است.
پرونده مقاله
اعترافات سنت آگوستین، اولین «خودزندگینامه» ادبیات مغرب زمین است. این کتاب منظر اول شخص را به تفکر غرب عرضه داشت. منظر اول شخص، آغازی برای مفهوم «خود» است. شهر خدا نیز تنها اثر آگوستین است که به طور پراکنده فلسفه سیاسی وی را در بردارد. بنابراین منبع مناسبی برای فهم دیدگا چکیده کامل
اعترافات سنت آگوستین، اولین «خودزندگینامه» ادبیات مغرب زمین است. این کتاب منظر اول شخص را به تفکر غرب عرضه داشت. منظر اول شخص، آغازی برای مفهوم «خود» است. شهر خدا نیز تنها اثر آگوستین است که به طور پراکنده فلسفه سیاسی وی را در بردارد. بنابراین منبع مناسبی برای فهم دیدگاه وی درباره قدرت سیاسی است. هدف این مقاله آن است که با بهرهگيري از رهیافت بینامتنی، نسبت «خود» و «قدرت سیاسی» را در اندیشه سنت آگوستین روشن سازد. بدین منظور نگارنده، نخست فرایند شکلگیری «خود» در اعترافات را نشان میدهد. سپس ریشههای هستی شناختی و معرفت شناختی قدرت سیاسی را در شهر خدا نشان میدهد و آنگاه مدلل میسازد که «خود»، نگرشی ابزارگرایانه به «قدرت سیاسی» دارد.
پرونده مقاله
یافتن راه حلی برای رفع تناقض میان آزادی و برابري، از مسائل اساسي، پيچيده و بغرنج فلسفة سیاسی معاصر است. متفکرين سنتهاي فکري مختلف، از ليبرال تا چندفرهنگگرا، تلاش نمودهاند به نحوي این معضل را حل نمایند. يکي از برجستهترين راه حلهاي مدرن براي مسئله آزادی و برابري، نظ چکیده کامل
یافتن راه حلی برای رفع تناقض میان آزادی و برابري، از مسائل اساسي، پيچيده و بغرنج فلسفة سیاسی معاصر است. متفکرين سنتهاي فکري مختلف، از ليبرال تا چندفرهنگگرا، تلاش نمودهاند به نحوي این معضل را حل نمایند. يکي از برجستهترين راه حلهاي مدرن براي مسئله آزادی و برابري، نظرية عدالت سياسي جان رالز است. رالز تلاش ميکند درون چارچوب فکري ليبرال اين مسئله را حل نمايد. مقاله حاضر ضمن بررسي راه حل رالز براي مسئله آزادی و برابري بر آن است كه از منظر انتقادي نقاط قوت و كاستيهاي آن را نشان ميدهد. چارچوب نظري مقاله حاضر، الگوي تحليلي اصل موضوعي و روش تحقيق نیز تحليل محتواي کیفی است. بر همين اساس با تحليل محتواي نوشتارهاي اصلي رالز ابتدا تلاش ميشود مباني و اصول نظريه رالز آشکار گردد، سپس سازگاري و ناسازگاري اين اصول و مباني با نتايج آن سنجيده ميشود و در نهايت بسندگي يا نابسندگي اين نظريه براي حل مسئله آزادی و برابري بررسي ميگردد.
پرونده مقاله
به نظر می¬رسد هر اندیشۀ ¬سیاسی در درون خود حاوی گونه¬ای جامعۀ سیاسی مطلوب است. این جامعۀ سیاسی می¬تواند همانند مدینۀ فاضلۀ «فارابی» آشکار باشد یا همانند جامعۀ آرمانی «سهروردی»، نهان. نظریه¬پردازی دربارۀ جامعۀ سیاسی مطلوب، حاصل بحران سیاسی و اجتماعی است. یکی از دوره¬های چکیده کامل
به نظر می¬رسد هر اندیشۀ ¬سیاسی در درون خود حاوی گونه¬ای جامعۀ سیاسی مطلوب است. این جامعۀ سیاسی می¬تواند همانند مدینۀ فاضلۀ «فارابی» آشکار باشد یا همانند جامعۀ آرمانی «سهروردی»، نهان. نظریه¬پردازی دربارۀ جامعۀ سیاسی مطلوب، حاصل بحران سیاسی و اجتماعی است. یکی از دوره¬های پرتلاطم در تاریخ ایران¬زمین، عصر قاجار است که با بحران¬های مختلف، از جمله قدرت مطلقه و استعمار مواجه است. این بحران¬ها، متفکران بسیاری را به تأمل واداشته است و هر کدام به فراخور خود پاسخی بدان ارائه داده¬اند. «شیخ محمد اسماعیل محلاتی»، یکی از این متفکران است که اندیشۀ سیاسی وی کمتر مورد توجه قرار گرفته است. به نظر می¬رسد پاسخ محلاتی بدین بحران¬ها و جامعۀ مطلوب سیاسی وی، تا حدودی متفاوت از هم¬عصرانش است. بر این اساس مقالۀ حاضر با این پرسشها روبه¬روست: پاسخ خاص محلاتی به بحران¬های عصر مشروطیت چیست؟ جامعۀ مطلوب سیاسی وی چگونه جامعه¬ای است؟ این جامعه،چه ویژگی¬هایی دارد؟ و نهایتاً اینکه چه نسبتی می¬توان میان عدالت و منفعت¬ (مصلحت) عمومی در این جامعه مطلوب برقرار کرد؟
به عنوان فرضیه می¬توان گفت جامعۀ سیاسی مطلوب محلاتی، گونه¬ای نظام مردم¬سالارانۀ دینی است که حول محور مفاهیمی همچون عدالت، عقلانیت، منفعت (مصلحت) عمومی، قانون، آزادی (حریت)، برابری (مساوات)، تساهل و مشارکت عمومی بنا می¬شود. البته معنای این مفاهیم در اندیشۀ سیاسی محلاتی را می¬بایست در بستر ذهنی، زبانی و فرهنگی همان عصر جست¬وجو کرد و با تفاسیر رایج مدرن در دنیای مغرب زمین تاحدودی متفاوت است. به بیان ساده، این مفاهیم در اندیشۀ سیاسی محلاتی به شدت صبغۀ دینی و بومی می¬یابد. همچنین به نظر می¬رسد که می¬توان میان عدالت و منفعت (مصلحت) عمومی نسبت این¬همانی برقرار کرد. این مقاله با بهره از روش تحلیل محتوای کیفی و چهارچوب نظری «منطق درونی»، به بازخوانی اندیشۀ سیاسی محلاتی می¬پردازد.
پرونده مقاله
مقالۀ حاضر به بررسی نظریۀ امام محمد غزالی و توماس هابز دربارۀ حکومت اقتدارگرا پرداخته است. به نظر میرسد هر دو متفکر، نظریۀ حکومت اقتدارگرایی خود را بر اساس طبیعت و سرشت انسان پایهریزی می¬کنند. غزالی با توجه به صفات چهارگانۀ انسان سعی دارد تا انسانی الهی تربیت کند که ت چکیده کامل
مقالۀ حاضر به بررسی نظریۀ امام محمد غزالی و توماس هابز دربارۀ حکومت اقتدارگرا پرداخته است. به نظر میرسد هر دو متفکر، نظریۀ حکومت اقتدارگرایی خود را بر اساس طبیعت و سرشت انسان پایهریزی می¬کنند. غزالی با توجه به صفات چهارگانۀ انسان سعی دارد تا انسانی الهی تربیت کند که تحت حاکمیت حاکم الهی به کنش منفعلانه مبادرت نماید. در مقابل، هابز معتقد است که انسان¬ها سرشتی جنگجو و قدرتطلب دارند و در وضعیت اولیه و طبیعی بشر، جنگ همه علیه همه در جریان بوده است و انسان¬ها به حکم عقل، درصدد رهایی از این وضعیت هستند و بنابراین با دوراندیشی خود به تأسیس حکومتی مقتدر حکم داده¬اند. به نظر می¬رسد مسئلۀ هر دو متفکر تا حدود زیادی یکسان است، اما شیوۀ پردازش آنان به مسئله متفاوت است. بدین معنا که هر دو متفکر در دورهای پرآشوب زندگی می¬کردند و نیاز به امنیت سبب میشود هر دو به حکومت اقتدارگرا متوسل شوند. از سویی دیگر، هر دو متفکر برای مردم نقش انفعالی قائل هستند؛ هر چند شیوۀ استدلال غزالی، شرعی و هابز، عقلی است. ضمن اینکه به نظر می¬رسد نظریۀ عقلانی هابز - با پذیرش امکان شورش- راه را برای فراتر رفتن از حکومت اقتدارگرا باز میگذارد، در حالی که نظریۀ شرعی غزالی به بازتولید گونه¬ای حکومت اقتدارگرا می¬انجامد.
پرونده مقاله
«کارل گوستاو یونگ»، یکی از برجسته¬ترین متفکران معاصر است که موضوع کهنالگوها و بازتولید آنها در قالب اسطوره¬های ¬سیاسی مدرن را بررسی کرده است. از منظر یونگ، کهن¬الگوها مقولاتی¬اند که از گذشته¬های دور و از اعقاب و نیاکان (حیوانی و انسانیِ) ما به ارث رسیده¬اند و بخشی از ن چکیده کامل
«کارل گوستاو یونگ»، یکی از برجسته¬ترین متفکران معاصر است که موضوع کهنالگوها و بازتولید آنها در قالب اسطوره¬های ¬سیاسی مدرن را بررسی کرده است. از منظر یونگ، کهن¬الگوها مقولاتی¬اند که از گذشته¬های دور و از اعقاب و نیاکان (حیوانی و انسانیِ) ما به ارث رسیده¬اند و بخشی از ناخودآگاه ما را تشکیل می¬دهند. کهن¬الگوها در گذشته¬های دیرین ¬در قالب افسانه¬¬ها و اسطوره¬¬ها خودنمایی می¬کردند؛ اما - برخلاف پیش¬بینی روشنگری - آنها نه تنها از بین نرفتند، بلکه زندگی سیاسی مدرن را نیز دستخوش تحولات بسیار نمودند. یکی از برجسته¬ترین این تحولات، شکل¬گیری ایدئولوژی¬های سیاسی مدرن و جنبشهای توده¬ای است. به بیان ¬ساده، کهن¬الگوها در عصر مدرن به شکلی دیگر به حیات خود ادامه داده¬اند. بر این اساس مقالۀ حاضر قصد دارد بر مبنای چارچوب نظری یونگ، ارتباط اسطوره¬های ¬سیاسی ¬مدرن را با کهن¬الگوها بررسی کند. پرسش اصلی مقالۀ حاضر این است: چگونه کهن¬الگوهای گذشته، در روان انسان مدرن بازتولید شود؟ فرضیۀ مقالۀ¬ حاضر این ¬است که این کهن¬الگوها در ضمیر ناخودآگاه انسان رسوب کرده¬اند و رهبران فرهمند (کاریزماتیک) مدرن با بازمفصل¬بندی کهن¬الگوها، مجدداً آنها را فعال می¬سازند. رهیافت مقالۀ حاضر اندیشه¬شناسی است. بدین معنا که فرایند شکل¬گیری کهن¬الگوها در عصر مدرن را بازسازی می¬کند. روش مقاله نیز تحلیل محتوای کیفی است. بدین معنا که به تحلیل (استنباط، استدلال بر له یا علیه) اندیشه¬ها و مفاهیم مرتبط با کهنالگوها میپردازد. می¬توان مهم¬ترین یافتۀ¬ تحقیق ¬حاضر را چنین برشمرد: در عصر مدرنیتۀ متأخر، کهن¬الگوها همچنان در ناخودآگاه روانی انسان حضور دارند و بحران¬های اجتماعی - روانی (همانند سرگشتگی میان سنت و مدرنیسم) میتواند این فرصت را در اختیار رهبران فرهمند (کاریزماتیک) اقتدارطلب قرار دهد تا آنها را مجدداً فعال سازند. به بیان ساده، در عصر حاضر همچنان زمینۀ شکل¬گیری ایدئولوژی¬های تمامیت¬خواه - بر مبنای کهن¬الگوها - مهیاست.
پرونده مقاله
«دولت» یکی از عناصر اصلی و به عنوان عالی¬ترین قوۀ اجرایی درون مرزهای سرزمینی مطرح شده است. دولت¬ - حداقل در عصر مدرن - مظهر قدرت و حاکمیت در جوامع بوده است. اساساً «آنارشیسم» به عنوان یک ایدئولوژی، نسبت به نهاد «دولت» و «قدرت دولتی» بدبین بوده، هرگونه مؤسسه مبتنی بر زور چکیده کامل
«دولت» یکی از عناصر اصلی و به عنوان عالی¬ترین قوۀ اجرایی درون مرزهای سرزمینی مطرح شده است. دولت¬ - حداقل در عصر مدرن - مظهر قدرت و حاکمیت در جوامع بوده است. اساساً «آنارشیسم» به عنوان یک ایدئولوژی، نسبت به نهاد «دولت» و «قدرت دولتی» بدبین بوده، هرگونه مؤسسه مبتنی بر زور و اجبار را عامل تباهی زندگی اخلاقی و اجتماعی انسان قلمداد می¬کند. از سوی دیگر در عصر «جهانی ¬شدن» به عنوان وضعیت سیاسی اجتماعی متأخر، عناصر حاکمیت با چالش اساسی روبه¬رو شده است. یکی از مشخصه¬های اندیشهای عصر جهانی ¬شدن، تکیه ¬کردن بر زمینۀ فکری جنبش «پست-مدرنیسم» است که ارزشهای دوران مدرن را به چالش می¬خواند. از ویژگی¬های اصلی این جنبش، نفی مطلق¬گرایی است که در این راستا، «ساختارِ شکل¬گرفتۀ قدرت» را مورد سرزنش قرار میدهد و به نقد سلطۀ آن در اجتماع سیاسی می-پردازد. بر این اساس سؤالی که پیش ¬روی این پژوهش است این است که با توجه به تکثرگرایی و نقد عام¬گرایی در وضعیت «جهانی¬ شدن»، مسیری برای ادامۀ حیات ایدئولوژی «آنارشیسم» وجود خواهد داشت؟ و آیا فرصت ابراز وجودِ «دولت¬ستیزی» و «اختیارگرایی» ایدئولوژی «آنارشیسم» در وضعیت «جهانی شدن» فراهم میآید؟ فرضیۀ این مقاله این است که در عصر جهانی شدن با رویکرد «مرکزیتزدایی» که در حال گسترش در حوزه¬های مختلف است، می¬توان گفت «قدرت دولتی» پراکنده و وظایف آن محدود شده و از سوی دیگر رؤیای جامعۀ بدون دولت و اجتماع اخلاقی مبتنی بر «اختیارگراییِ آنارشیسم»، در برخی حوزه¬ها تحقق مییابد. بنابراین سعی می¬شود با بازخوانی ایدئولوژی آنارشیسم - در نزد دو تن از شاخصترین متفکران معاصر این مکتب یعنی «جورج وودکاک» و «سال نیومن» - سرنوشت دولت در وضعیت جهانی ¬شدن، تبیین و تحلیل گردد.
پرونده مقاله
«لویاتان» از نخستین متون فلسفه سیاسی مدرن است که میکوشد وضع مدنی قانونمند مبتنی بر جامعه بازاری و دولت بورژوایی را جایگزین وضع طبیعی سازد که در آن جنگ همه علیه همه برقرار است. حال این پرسش طرح میگردد: آیا وضع مدنی هابز عاری از خشونت است (پرسش)؟ به نظر میرسد گذار از و چکیده کامل
«لویاتان» از نخستین متون فلسفه سیاسی مدرن است که میکوشد وضع مدنی قانونمند مبتنی بر جامعه بازاری و دولت بورژوایی را جایگزین وضع طبیعی سازد که در آن جنگ همه علیه همه برقرار است. حال این پرسش طرح میگردد: آیا وضع مدنی هابز عاری از خشونت است (پرسش)؟ به نظر میرسد گذار از وضع طبیعی به وضع مدنی نه تنها پایان خشونت نیست، بلکه در کنار خشونت کنشگرانۀ آشکار، گونههای پنهانتر خشونت همچون خشونت کنشپذیرانه و نمادین نیز تقویت میگردد (فرضیه). مقالۀ حاضر به منظور فهم و تحلیل گونههای خشونت در وضع مدنی هابز از چارچوب نظری «اسلاوی ژیژک» بهره میبرد (چارچوب نظری). به نظر میرسد منشأ خشونت کنشگرانه، کنشپذیرانه و نمادین در وضع مدنی هابز را در چند عامل میتوان جست¬وجو کرد: نخست اینکه هراس اجتماعی که از ذات شرور بشر متأثر شده است، همچنان در وضع مدنی تداوم مییابد؛ دوم اینکه در وضع مدنی هابز، شخص حاکم که دارای اقتدار برتر (حاکمیت مطلق) است، مستثناست؛ سوم اینکه شخص حاکم برای مهار خشونت افسارگسیخته وضع طبیعی به نیروی قانون، عرف و اخلاق متوسل میگردد که خود طردکننده، سرکوبگر و محدودیتساز است. به بیان ساده، بخشی از شهروندان را به نفع بخشی دیگر طرد، سرکوب یا محدود میسازد (یافتهها). مقاله حاضر از روش هرمنوتیک متن - مؤلفمحور بهره میبرد (روش).
پرونده مقاله
همزمان با جنبش مشروطیت و تغییر نظام سیاسی از (سلطنت مطلقه به مشروطه)، مباحثه درباره ایدۀ برابری نیز در میان متفکران این عصر رواج یافت. متفکران این عصر (مشروطهخواه و مشروعهخواه) چه تلقی¬ای از برابری داشتند؟ مقاله حاضر بر اساس چهار مؤلفه معنای هستی¬شناسانه، ابعاد، قلمرو چکیده کامل
همزمان با جنبش مشروطیت و تغییر نظام سیاسی از (سلطنت مطلقه به مشروطه)، مباحثه درباره ایدۀ برابری نیز در میان متفکران این عصر رواج یافت. متفکران این عصر (مشروطهخواه و مشروعهخواه) چه تلقی¬ای از برابری داشتند؟ مقاله حاضر بر اساس چهار مؤلفه معنای هستی¬شناسانه، ابعاد، قلمرو و دامنه شمولیت، تلقی متفکران عصر مشروطیت از برابری را بررسی میکند. روش مقالۀ حاضر، خوانش متن¬محورانه است. یافتههای تحقیق بدین قرار است: متفکران دینی مشروطهخواه همچون نائینی و محلاتی بر برابری قانونی (و نه طبیعی) ملت از جمله برابری اقلیتهای دینی و زنان در ابعاد مدنی، اجتماعی، در امور نوعیه (و نه شرعی) تأکید داشتند و برابری سیاسی را خاص عقلای ملت میدانستند. متفکران سکولار مشروطهخواه همچون آخوندزاده و طالبوف و متفکران مشروطهخواه میانه همچون مستشارالدوله و ملکم¬خان همزمان بر برابری طبیعی و قانونی (قراردادی) ملت در ابعاد مدنی، اجتماعی و سیاسی در قلمرو عمومی تأکید داشتند. در مقابل، مشروعهخواهان همانند شیخ فضل¬الله نوری، علی¬اکبر تبریزی و نجفی مرندی بر نابرابری طبیعی (به¬ویژه از منظر دینی) باور داشتند و برابری مدنی، اجتماعی- سیاسی اقلیتهای دینی و زنان را در تضاد با برتری ذاتی دین اسلام میدانستند.
پرونده مقاله
رژیمهای زیستمحیطی بینالمللی، معقولترین راه برای حل معضلات محیطزیستی هستند. نهادگرایی نولیبرال یکی از رویکردهای مطرح برای ساخت رژیمهای زیستمحیطی بینالمللی است و در این راه بر نقش نهادهای بینالمللی و همکاری میان آنها در ساخت رژیمهای زیستمحیطی تأکید دارد. بر همی چکیده کامل
رژیمهای زیستمحیطی بینالمللی، معقولترین راه برای حل معضلات محیطزیستی هستند. نهادگرایی نولیبرال یکی از رویکردهای مطرح برای ساخت رژیمهای زیستمحیطی بینالمللی است و در این راه بر نقش نهادهای بینالمللی و همکاری میان آنها در ساخت رژیمهای زیستمحیطی تأکید دارد. بر همین اساس مقاله حاضر، این پرسشها را طرح میکند: راهحل این رویکرد برای ساخت رژیمهای زیستمحیطی چیست؟ آیا این رویکرد، قابلیت لازم برای ساخت رژیمهای زیستمحیطی را دارد؟ در نهایت اینکه چه انتقادهایی بر آن وارد است؟ از نظر رویکرد نهادگرایی نولیبرال، منفعت مشترک اصل هدایتگر همکاری نهادهای بینالمللی است. اما این رویکرد علاوه بر منفعت مشترک میباید عناصری دیگر همچون هویت و قدرت را هم در نظر بگیرد؛ زیرا در کنار منفعت مشترک، قدرت و هویت مشترک هم میتوانند محرک همکاری نهادهای بینالمللی و ساخت رژیمهای زیستمحیطی بینالمللی باشند.
پرونده مقاله
پارادایم کوهن و برنامه پژوهش علمی لاکاتوش، بهعنوان دو سنت روششناسی رقیب، نگرشیهای نو در تاریخ علم و معرفت/ حقیقت ایجاد کردند. این مقاله میکوشد میان روششناسی این دو مورخ علم با سیاست نظری پیوند برقرار کند و این پرسشها را طرح میکند: روششناسی کوهن و لاکاتوش، حاوی چ چکیده کامل
پارادایم کوهن و برنامه پژوهش علمی لاکاتوش، بهعنوان دو سنت روششناسی رقیب، نگرشیهای نو در تاریخ علم و معرفت/ حقیقت ایجاد کردند. این مقاله میکوشد میان روششناسی این دو مورخ علم با سیاست نظری پیوند برقرار کند و این پرسشها را طرح میکند: روششناسی کوهن و لاکاتوش، حاوی چه نظم سیاسیاند؟ آیا این نظمهای سیاسی، منعطف هستند یا سخت؟و چگونه تغییر میکنند؟ این مقاله بر اساس اصل سازگاری (سازگاری نتایج با اصول اولیه) میکوشد تا بدین پرسش¬ها، پاسخ دهد. این مقاله نشان میدهد که نظم سیاسی کوهنی و لاکاتوشی، هر دو بر اساس رقابت و منازعه شکل میگیرند؛ اما به محض تثبیت، هر دو به یک نظم سخت تا نیمه¬سخت بدل میشوند: یعنی اولی تکثر و تغییرات (اصلاحات) را صرفاً در چهارچوب پارادایم مسلط میپذیرد و دومی صرفا در امور حاشیهای که خطری برای هستۀ سخت قدرت نداشته باشد با وجود این، تغییر انقلابی در نظم سیاسی کوهنی، اندکی راحت¬تر از نظم سیاسی لاکاتوشی اتفاق میافتد. زیرا روششناسی نسبی¬گرایانه کوهن میپذیرد که هیچ نظم ذاتی وجود ندارد؛ پس در وضعیت بحرانی یعنی از دست رفتن کارآمدی و اجماع نخبگان، میتوان به سوی یک نظم جدید حرکت کرد. اما روششناسی تاریخ¬گرای لاکاتوشی، یک نظم محافظه¬گراتر را ایجاد میکند؛ زیرا تأکید دارد که باید به هستۀ سخت نظم سیاسی فرصت داد تا تمامی ظرفیتهای خود را در بستر تاریخ آشکار نماید و صرفاً در صورت تولید نکردن محتوای تجربی و نظری، میتواند جای خود را به یک نظم سیاسی جدید دهد. در کل هر دو نظم دگراندیش ستیز هستند.
پرونده مقاله